خاورمیانه

اسد در امارات و زنجیر «اصول و ارزش‌ها» بر پای سیاست خارجی تهران

برای تهران سخت است که در ازای درسی که در سرکوب به رژیم اسد یاد داده، درسی هم از پراگماتیسم از او یاد بگیرد.

امارات متحده عربی گرچه کشور کوچکی است، ولی با اتکا به موقعیت اقتصادی و ژئوپلتیک خود در سال‌های اخیر سیاست خارجی تهاجمی و در عین حال منعطفی را در منطقه دنبال می‌کند که پیشتازی در برقراری رابطه با اسرائیل و عدم اتکای تام و تمام به آمریکا و متنوع‌کردن شرکای قدرتمند از شاخصه‌های آن بوده است.

این کشور حالا به بازیگری قدر در معادلات منطقه‌ای و به یکی از کانون‌های اصلی رفت‌وآمدهای دیپلماتیک و سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و جهان بدل شده است.

ترکیه نیز با کاستن از چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود و با انعطافی تازه در سیاست خارجی حالا به یکی از لنگرهای تماس‌ دیپلماتیک و میانجی‌گرانه در بحران‌های منطقه بدل شده و نقش قابل اعتنایی یافته است.

نگاهی به فهرست نام‌هایی که در سه چهار ماه گذشته به گونه‌ای بی‌سابقه از امارات و ترکیه دیدار کرده‌اند، این واقعیت را تأیید می‌‌کند:

۲۷ آذر: سفر نفتالی بنت، نخست‌‌وزیر اسرائیل به امارات متحده

۱۰ بهمن: سفر اسحاق هرتسوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل به امارات متحده

۱۸ اسفند: سفر اسحاق هرتسوگ به ترکیه و پایان یک دوره سردی و انجماد سیاسی در مناسبات دو کشور

۲۸ اسفند: سفر بشار اسد به امارات، اولین سفر به یک کشور عربی پس از شروع جنگ داخلی در سال ۱۳۹۰ و اخراج از اتحادیه عرب

به عبارت دیگر، ترکیه و امارات متناسب با مقتضیات منافع خود با برگ‌های متفاوتی در منطقه و در سطح بین‌المللی بازی می‌کنند و در حال یارگیری‌های گسترده‌اند.

ترکیه که تا چندی پیش آماج حملات آمریکا و کشورهای اروپایی و متحدان ناتویی بود، حالا به سبب نقشی که در میانجی‌گری در بحران اوکراین بازی می‌کند، مورد توجه و احترام واشینگتن، برلین و بروکسل شده و این کشورها کل انتقادات به آنکارا به دلایل حقوق بشری و رویکردهای نزدیکی به مسکو یا اختلافات با یونان و … را از اولویت خارج کرده‌‌اند.

البته در مورد یونان هم ترکیه حالا ساز دیگری می‌زند و تنش‌زدایی با این کشور هم در دستور کار قرار گرفته. همین شنبه گذشته نخست‌وزیر یونان هم پس از سال‌ها در ترکیه بود.

رویکردهایی که ایران با آنها بیگانه است

محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق ایران، سال ۱۳۹۶ در مصاحبه‌ای در پاسخ به این سؤال که «مردم می‌پرسند این‌همه کشور در دنیا روابط خوبی با دیگر کشورها دارند و فشاری روی‌شان نیست، چرا فشار روی ایران است؟»، گفته بود که «یک دلیل وجود دارد و این است که ما خودمان انتخاب کردیم یک جور دیگر زندگی کنیم».

اعتراض‌های گسترده از همه سو سبب شد که او بعداً کمی از این جمله عقب بنشیند، ولی همچنان سکان‌دار سیاست خارجی که به گفته خامنه‌ای «میدان» محور و خط‌دهنده آن بود، باقی ماند.

۱۰ روز پیش، حرف‌های ظریف را علی‌اکبر صالحی، سلف او در وزارت خارجه، به بیانی دیگر بر زبان آورده است: «ما در سیاست‌ به یک اصولی پایبند هستیم و این را جامعه جهانی می‌داند، برخی از کشورها سیاست‌هایی دارند که دائماً در حال تغییر است. ترکیه تا ۵ الی ۶ ماه پیش، قبل از اینکه لیر دچار مشکل شود، با اسرائیل رابطه سردی داشت ولی زمانی که مشکلات اقتصادی پیدا کرد فکر کرد که اگر به اسرائيلی‌ها نزدیک شود شاید بتواند از نفوذ اسرائيل در دنیای غرب استفاده کند و آن بحران‌ اقتصادی‌ که به وجود آمده را مدیریت کند. این کشورها از سیاست خاصی پیروی نمی‌کنند و تنها اصول آن این است که فعلاً تشخیص داده‌اند چه چیزی به نفع‌شان است. ما هم البته به دنبال این هستیم که منافع ملی‌مان را حداکثری کنیم، اما پیرو یک اصولی هم هستیم».

حالا اما بشار اسد نزدیک‌ترین متحد ایران هم نشان داده است که «اصول» (یا در واقع انگاره‌های ایدئولوژیک فاجعه‌بار) که صالحی به آن اشاره می‌کند، وقعی نمی‌گذارد.

دمشق همچنان با اسرائیل مناسبات خصمانه‌ای دارد و جولان هم همچنان در تصرف اسرائیل است. امارات اکنون با تغییر پرادایم‌ها و تعریفی متفاوت از صلح و امنیت و تحقق حقوق فلسطینی‌ها و «ملاحظات عربی» پیشگام شکستن تابوی ارتباط با اسرائیل در ۲۰ سال گذشته شده و مناسباتی تنگاتنگ با تل‌آویو برقرار کرده است، اما برای اسد منزوی و نماد یک جنگ داخلی فاجعه‌بار، رویکرد جدید امارات مشکلی نیست و شاید حتی کمک‌کننده باشد.

برای اسد مهم این است که از کوچک‌ترین روزنه‌ای برای بازگشت به جهان عرب و خروج از انزوا استفاده ‌کند. برای او هم اصل تأمین منافع است که دیگر لزوماً در اتکای به تهران و مسکو قابل حصول نیست و در مناسبات با امارات و مالا عربستان و کویت و … شاید بیشتر تأمین ‌شود، و شاید در مقابله با ترکیه و حتی گشایش در رابطه با آمریکا و اسرائیل هم بتواند به این مناسبات اتکا کند.

این که سفر اسد به امارات تا چه حد بدون اطلاع واشینگتن بوده، و انتقادها و اعتراض‌های دولت بایدن به این سفر چه عیاری دارند، در حال حاضر قابل ارزیابی نیست، ولی همانطور که در واشینگتن در چارچوب بحران جنگ اوکراین و اعمال فشار بیشتر به روسیه عادی‌سازی یا کاهش تنش در مناسبات با ونزوئلا هم قابل بحث شده، چه بسا رژیم اسد هم به شرط فاصله‌‌گیری از روسیه و ایران و انعطاف‌هایی ولو مختصر در مذاکرات مربوط به تدوین قانون اساسی جدید، به نحوی از تیررس فشارهای واشینگتن خارج شود.

بازی منعطف و توأم با تدبیر در چنین معادلات پیچیده‌، و تأمین منافع مشروع ایران اما برای ایران غریب و بیگانه است. برای تهران سخت است که در ازای درسی که در سرکوب به رژیم اسد یاد داده، درسی هم از پراگماتیسم از او یاد بگیرد. لجاجت در حفظ «اصول و ازرش‌ها» برای ایران ورای همه چیز است. این «اصول و ارزش‌ها» اما بیش از ۴۰ سال است که ایران را آماج تهدیدات و حملات قرار داده و باری از تحریم و تنش و سکته در مسیر توسعه را برای آن به بار آورده است.

حکومت ایران به جای نگاه‌کردن به معادلات و کنش و واکنش‌های جاری در منطقه و درس‌گیری از آن در راستای تغییر سیاست‌ها، روز به روز با پایبندی لجوجانه به «اصول» خود ایران را به قهقرای بیشتر می‌برد، و حصول توافق بر سر احیای برجام هم بعید است که در این مسیر تغییری اساسی ایجاد کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا