آذربایجان

آتش رزم آزربايجان برافراخته باد

سيد جعفر، تو مُردى اما نُمردى، تو راد مردى و فراروى تاريخ، و خصم تو حقير و خودكامه.

سيد جعفر، تو مُردى اما نُمردى، تو راد مردى و فراروى تاريخ، و خصم تو حقير و خودكامه. سيد جعفر، تو نيستى، اما هستى، نه در تبريز و اردبيل و زنجان فقط، بل در خفاجيه و محمره و اهواز. شعله اى كه برافروحتى، در تموز گذشته، شب هاى خونبار ما را فروزان كرد. فرزندان و نوه هايت – با ترنم نام نامى ات – درس هايت را در خيابان هاى تبريز فرياد زدند:”آزربايجان- الاحواز، اتحاد اتحاد”. و اين گرهگاه تاريخ ايران خواهد بود. رژيم لئيم پهلوى -كه چرك هاى بد بويش هنوز در اينجا و آنجا مشام ما را مى آزارد- هزاران هم تبار تو را كشت و آتش در زبان و فرهنگ ترك آزربايجان انداخت، اما انديشه هايت را هيهات. تو زنده اى پيشه ورى، مادام كه رزم ما عليه دين مداران و مركز گرايان وارث دولت-ملت تك زبانى ادامه دارد.
يوسف عزيزى بنى طرف

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا