
ادعای «دزدی ابر» نه موضوعی نو و نه مختص ایران است؛ در کشورهای خشکسالیزده دیگر نیز گاه چنین سخنانی شنیده شده، اما همواره با پاسخ قاطع و رد صریح جامعه علمی جهانی روبرو بوده است. سازمان جهانی هواشناسی (WMO) بهصراحت اعلام کرده است که تاکنون هیچ فناوری شناختهشدهای توانایی انتقال پایدار و هدفمند سامانههای ابری از مرزهای یک کشور به کشور دیگر را ندارد. حتی پروژههای بذرپاشی ابری نیز در بهترین حالت، آزمایشی، محدود و با نتایج غیرقابلپیشبینیاند(1).
پس چرا چنین روایتهایی همچنان در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی زندهاند؟ پاسخ روشن است: این ادعاها راهی ساده برای فرافکنی مسئولیتها هستند. بهجای مواجهه با واقعیتهایی همچون سدسازیهای بیضابطه، کشاورزی ناپایدار، و تخریب گسترده تالابها و سفرههای آب زیرزمینی، انگشت اتهام بهسوی “دشمن خارجی” گرفته میشود. این همان سیاستِ ساختن دشمن است.
در نقطه مقابل، دکتر مسعود پزشکیان ایستاده است، صدایی متفاوت در میان نخبگان سیاسی ایران که نه به توهم پناه میبرد و نه به فرافکنی. او نه دشمن خیالی میسازد و نه دروغ میگوید؛ بلکه ریشه مشکلات را در ناکارآمدی ساختاری، تصمیمگیریهای غیرعلمی، و نبود حکمرانی مبتنی بر عقلانیت میداند. همین صداقت، برای نظامی که حقیقت را تهدید میبیند، نگرانکننده است. بهجای پاسخ به نقد، به حذف و تخریب چهره منتقد میپردازند (این به معنای تأیید همه دیدگاهها یا رویکردهای دکتر پزشکیان نیست).
در حالیکه کشورهای منطقه، نظیر امارات متحده عربی، سرمایهگذاریهای کلانی در پژوهشهای جوی و فناوریهای نوین مدیریت اقلیم انجام دادهاند، و با مراکز علمی بریتانیا و ایالات متحده برای اجرای پروژههای بذرپاشی ابری همکاری میکنند، جمهوری اسلامی همچنان در جهان اسطورهها و توهمات سیر میکند.
در این میان، سخنان پزشکیان تنها یک نقد سیاسی نیست؛ بلکه موضعی اخلاقیست: اینکه مشکل، “دیگری” نیست، بلکه ما خود ناتوان از فهم و تصمیمگیری درست هستیم. در فضایی که اعتراف به ناتوانی، نوعی کفر تلقی میشود، این صراحت، تحملناپذیر است.
در هر نظام دموکراتیک، چنین صدایی تقویت میشود؛ نه سرکوب. گفتن حقیقت اگر ناخوشایند باشد نخستین گام در مسیر ترمیم نهادهاست. اما در جمهوری اسلامی، آینه شکستن آسانتر از پذیرفتن تصویر خود است.
اما از این هم خطرناکتر، داستان ژئوپولیتیک است که پشت این توهم «دزدی ابرها» پنهان شده است. ادعاهایی نظیر اینکه “ابرها را به آذربایجان میبرند” یا “ترکیه اقلیم ایران را دستکاری میکند”، نه تنها شبه علمیاند، بلکه بازتاب دشمنی عمیقتر با خیزش جهان ترک، از استانبول تا باکو هستند. این روایتها میخواهند در ذهن جامعه، ترکیه و آذربایجان را بهعنوان دشمن جا بیندازند، تا مسئولیت شکست زیستمحیطی حاکمیت را بر دوش آنها بیندازند.
در این گفتمان، ترکها نه همسایهاند، نه خویشاوند؛ بلکه تهدیدی هویتی و راهبردی تصویر میشوند. این همان ذهنیت پانفارس و مرکزگراست که همواره در برابر واقعیت چند ائتنیکی ایران مقاومت کرده و بهجای بهرسمیتشناختن تنوع فرهنگی، دشمن میتراشد.
حقوق فرهنگی، حق مشارکت سیاسی و همکاری منطقهای نهتنها تهدید نیستند، بلکه از اصول پایهای توسعه پایدار و عدالت اجتماعیاند. هویت ترکهای آذربایجانی، عرب ها، بلوچها و دیگر اقوام نیز با توجیه ناکارآمدیها از طریق خیالپردازیهای ژئوپولیتیکی و ادعاهای شبهعلمی از میان نمیرود؛ همانگونه که بحران خشکسالی نیز با اتهام زنی بیپایه درباره سرقت ابرها یا دستکاری اقلیم حل نخواهد شد.
اگر دولتی نمیتواند بر آسمان خود حکومت کند، دستکم نباید شعور مردمش را توهین کند.
1. در گزارشهای فنی سازمان جهانی هواشناسی درباره «تغییرات اقلیمی مصنوعی» یا دستکاری در وضعیت آبوهوا بهصراحت آمده است:
“There is no proven scientific method that can relocate large scale cloud systems across borders.”