Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
ایرانخاورمیانهمقالات

جنگ ۱۲ روزه اسراییل -ایران و تغییرات نامحسوس در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران نویسنده :آتیلا قاراداغلی

جنگ دواره روزه رابطه ایران -اسراییل را وارد مرحله ای غیر قبال برگشت و در عین حال نامعین نموده است که تحلیل گران را به بررسی ابعاد مختلف آن از زاویه های گوناگون کرده است .در این مقاله سعی خواهم کرد تاثیر این جنگ را بر ساختار اجتماع و اقتصادی ایران ،موضع و موقعیت اپوزیسیون برنداز و اصلاح طلب ،فعل و انفعالات بازیگران درون ساختاری رژیم ایران و نهایتا مناسبات ایران با همسایگان و قدرت های فرا منطقه ای مورد تحلیل قرار دهم .

بطور کلی جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل به پیروی از ساختار ایدئولوژیک اسلام گرای خود رابطه خصمانه ای را در ارتباط خود با اسراییل تعریف و تداوم چنین ربطه ای به یکی از مهم‌ترین منبع تداوم مشروعیت سیستم سیاسی خود تبدیل کرد .از دیدگاه مردم ایران چنین سیاستی نه برای تامین منافع ملی بلکه صرفا بهانه برای تثبیت ،تداوم و نهایتا بقای بقای رژیم می باشد .اتخاذ سیاست اسراییل ستیزانه رزیم را به تدوین و اجرای سیاست های امنیتی ،منطقه ای و هویتی خاص سوق داد که بالطبع گریز از تبعات خطرناک آن بعضا برای ایران گریز ناپذیر گردید .ایجاد گروه های مسلح نیابتی همچون حزب الله لبنان ،حشد الشعبی عراق ،جهاد اسلامی فلسطینی ،فاطمییون ،زینبیون ،حسینیون و..ونیز حمایت و تقویت گروه هایی مثل حماس و حوثی ها و نیز ارتباط و همکاری تنگاتنگ با دولت سقوط کرده بشار اسد همه در راستای مقابله با اسراییل و در عمل ایجاد یک موازنه قابل اتکای مطمئن در برابر اسراییل و متحدشان بوده است .موضوعی که جنگ دوازده روزه را با تقابل های قبلی اسراییل و ایران متمایز می کند جنگ آشکار و مستقیمی می باشد که روند تخاصم غیر مستقیم را به جنگ مستقیم تبدیل کرد .لذا نه ایران و نه اسراییل دیگر کشورهای قبلی با سیاست های قابل تحلیل پیشبینی پذیر ماقبل جنگ نمی باشد .
به همین خاطر بررسی تغییرات ایجاد شده در سیاست ،اقتصاد و اجتماع ایران می تواند تا حدودی به روشن شدن وضعیت نامعین کمک کند .
۱- تاثیر جنگ دوازده روز بر صورت بندی بلوک قدرت در هسته اصلی قدرت در ساختار رژیم جمهوری اسلامی ایران
این جنگ بیش از هر چیز ضعف توان دفاعی و به خصوص توان دفاع هوایی و استخباراتی ایران را بر همگان روشن کرد به طوری که اسراییل در همان روزهای اول جنگ توانست به برتری هوایی مطلق بر آسمان ایران پیدا کند و در همان لحظات اولیه دهها فرمانده ارشد. نظامی ایران را از بین ببرد .بنا به اخبارمنتشره در منابع اسراییلی حدود پنجاه درصد توان موشکی و پهبادی ایران از بین رفت .رهبر جمهوری اسلامی ایران توان فرماندهی و هدایت جنگ را از دست داد و برای حفظ جان خود مجبور شد بیش از سه هفته در مخفیگاه های خود پناه بگیرد .
ضعف دیپلماتیک ایران
ایران در این جنگ از هیچک کشور منطقه ای و فرا منطقه نتوانست هیچ کمک و پشتیبانی سیاسی و مخصوصا نظامی موثر دریافت کند .جمهوری اسلامی ایران که از دهه ها پیش سیاست خارجی شرق گرایانه به خصوص روسیه و چین محور را در پیش گرفته بود و این دو کشور را متحدان استراتژیک خود تلقی می کرد نتوانست هیج کمکی به غیر از تعارفات دیپلماتیک دریافت کند .همسایگان ایران که اکثرا دل خوشی از سیاست های بی ثبات کننده ایران نداشتند ،هر چند مداخله نظامی اسراییل را تقبیح کردند ولی در عمل در کنار ایران قرار نگرفتند .

موضع گیری کشورهای همسایه ایران در طول و بعد از جنگ دوازده روزه
مناسبات ایران با کشوری ها همسایه خود تابعی از ملاحظات تاریخی ،ماهیت سیستم سیاسی و منافع ملی و استراتژیک هر یک از این همسایه ها و ایران است .
برای درک این مناسبات حداقل شناخت تاریخ یک قرن اخیر ایران بسیار راهگشا خواهد .نگرش تاریخی رسمی و باز تعریف هویت ملی ایران در پروسه دولت و ملت سازی مدرن از اواخر دوره قاجار دچار تغییرات بنیادی عامدانه شد .پروسه ای که بعد از صد سال هنوز هم ادامه دارد .اواخر دوره قاجار دوره ای است که منطقه خاورمیانه و خصوصا ایران با موج مدرنییته غربی آشنا و برای غلبه بر عقب ماندگی خود در مقابل غرب در تقلای خروج از دوره سنتی و ورود به دوره جدید است .قبل از این دوره نام کشور کنونی ایران که رسما ممالک محروسه قاجار است وارو حد اقل یک مقطع زمانی هزار چهارصد ساله اسلامی و تورکی است .تاریخ ایران در ابن ۱۴۰۰ سال محصول حاکمیت سیاسی ،نظامی ،جمعیتی و فرهنگی اسلامی ،عربی و تورکی است که در یک دیدگاه کلان نگر تاریخی می توان آن را جریان متعارف تاریخ تلقی کرد .با دخالت مستقیم و غیر مستقیم برخی قدرت های خارجی بزرگ زمان ،ملت سازی مدرن نه بر مبنای واقعیت های موجود بلکه بر اساس یک

پروژه ای که قصد ایجاد یک کشور و ملت خاص که اهداف دراز مدت برای مهندسی اجتماعی سیاسی خاص و نهایتا تامین منافع این قدرت ها دارد به بوته آزمایش و اجرا گذاشته می شود .در راستای اجرای این پروژه نام ایران از دل یک افسانه فرضی آریایی که برایش نام ایرانشهر داده می شود بیرون کشیده و رسمیت داده می شود .عناصر و مواد واقعا موجود تاریخ ایران حذف ،تحریف و حتی تخریب و مواد مورد نیاز پروژه انتخاب و اکثرا خلق می شود .
در راستای اجرای پروژه ملت سازی مدرن هویت فرهنگی تاریخی ایران با حذف رنگ تورکی ،اسلامی و تا حدودی عربی کاملا نادیده و حتی حذف و یک هویت زبانی ،تاریخی و هویتی فارس محور تاسیس می شود .نهایتا یک کشور با یک زبان ،نژاد ،پرچم و خوانش ایدئولوژیک ذات گرایانه آریا -فارس محور دستوری و رسمی به نام ایران متولد می‌شود .برای تکمیل پروژه مذهب شیعه هم به عنوان مذهب اکثریت مردم ایران ولی اقلیت کوچک در دل اکثریت اهل سنت جهان اسلام و خصوصا خاورمیانه‌ هم بکار گرفته می شود .
در نتیجه اجرای این پروژه زبان های غیر فارسی ،تاریخ و هویت غیر فارسی از صحنه عمومی و رسمی ایران نه تنها به صورت رسمی حذف بلکه به عنوان عناصر نامطلوب و حتی مهاجر ،مهاجم ودشمنی که باید پاک شود تلقی می شود .تمام امکانت کشور اعم آموزش و پرورش ملی ،نهاد های فرهنگی و تا حدودی مذهبی در خدمت اجرای این پروژه قرار می گیرید .
حالا به بررسی مناسبات چنین ایرانی با همسایه های خاورمیانه ای ،قفقازی و آسیای میانه ای ایران می پردازم که می تواند موضع گیری کشورهای همسایه در طول دوازده روز جنگ ایران و اسراییل را کمی بیشتر روشن کند و همچنین کمک شایانی به روشن شدن کلاف سردر گم معمای شکل گیری یک آلترناتیو مطمئن برای جمهوری اسلامی ایران که به عنوان یکی از موانع مهم حل بحران هسته ای و تروریسم و دمکراسی در منطقه تبدیل شده کمک کند .
شکی نیست که بخشی از رفتار و سیاست های خارجی ایران نبست به همسایه هایش در راستای تامین منافع ملی و الزام فاکتور موقعیت هم ژئوپلتیک ایران می باشد که در مناسبات بین المللی امری است متعارف و پذیرفته شده ولی همانطور که در نظریه روابط بین المللی نئو کلاسیک هم به آن اهمیت ویژه داده می شود نوع نگرش ،ایدئولوژی و هویت بازیگران بین المللی تا حدود قابل توجهی مسیر و نوع رفتار حاکمان ورهبران یک کشور نبست به دیگر بازیگران بین المللی و خصوصا همسایگان را هم تعیین می کنند.
رویکردهای منطقه ای ایران در ارتباط با همسایگان خصوصا همسایگان عرب و تورک تا حدود زیادی متاثر از ماهیت و هویت برساخته صد سال اخیر می باشد .رویکردی که در چهار دهه اخیر تا حدود زیادی ماهیت ساسیت ها و عملکرد های جمهوری اسلامی را در منطقه به شکل اعمال نفوذ و تسلط سیاسی ،ایدئولوژی و امنیتی نشان داده است.تشکیل و بکارگیری گروه های مختلف نیابتی در کشور های عربی هر چند در سیاست اعلامی برعلیه اسراییل بود و البته در عمل هم بر علیه اسراییل بعضی از آنها را بکار می گرفت از جمله حزب الله لبنان و جهاد اسلامی فلسطین ولی در سیاست اعمالی بیشتر در حال گسترش نفوذ خود در کشور های عربی بود و حتی از اینکه چهار پایتخت عربی را در اختیار دارد و مرز نفوذ ایران را در مدیترانه همجون دوره هخامنشی قرار داده اند مباهات می کردند .
در ارتباط با همسایه های تورک ایران همجون تورکیه،جمهوری آذربایجان ،تورکمنستان هم بار ایران از الگوی رفتاری منبعث از ماهیت برساخته صد ساله اخیر ایران پیروی کرده است .علی رغم اکثریت نسبی جمعیت تورک ایران ،در سیاست خارجی ،جمهوری اسلامی ایران نه در راستای منافع ملی واقعی ایران که ایجاب می کند سیاست دوستانه و مبتنی بر منافع متقابل در پیش بگیرد بیشتر تلاش کرده در قطب مقابل کشوری های تورک حرکت کند و حتی علی رغم شیعه بودن اکثریت جمعیت جمهوری آذربایجان ،همیشه رابطه نزدیک تر با ارمنستان مسیحی داشته باشد .همه این مسایل سبب شده کشورهای همسایه نتوانند با ایران وارد یک رابطه دوستانه پایدار و استراتژیک شوند که در هنگام وقوع بحران های جدی نظیر چنگ دوازده روزه در عمل در کنار ایران قرار گیرند .در طول جنگ اخیر همه کشورهای همسایه یا حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران را محکوم‌ کردند و یا ابراز ناراحتی نمودند ولی هیچکدام حاضر به حمایت عملی از ایران در مقابل اسراییل نشدند .محکومیت حمله اسراییل به ایران از طرف کشوری هایی مثل تورکیه و عربستان سعودی نه سر دوستی با ایران و دشمنی با اسراییل بلکه هم از دیدگاه حقوق بین الملل و هم از لحاظ در امان ماندن از تبعات جنگ می باشد .چرا که ماهیت برساخته صد ساله ایران به اکثر همسایگان ایران یاد داده است برقراری یک رابطه سالم دوجانبه تقریبا غیرممکن است مگر اینکه این ماهیت برساخته با تغییر بنیادین و تطابق با واقعیت ها و تاریخ واقعا موجود ایران اتفاق بیفتد .

در این میان رفتار جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان در طول و بعد از جنگ دوازده روزه بیش از دیگر همسایگان قابل توجه می باشد. .
جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور با اکثریت جمعیتی مسلمان شیعه نزدیک ترین رابطه سیاسی ،اقتصادی و نظامی را با اسراییل دارد و حداقل سه برابر جمعیت جمهوری آذربایجان خود جمهوری اسلامی ایران ،جمعیت تورک آذربایجانی و یا جمعیت تورک غیر آذربایجانی دارد که با کشور آذربایجان و حتی تورکیه احساس همبستگی اتنیکی ،زبانی ،تاریخی و فرهنگی بسیار قوی دارند و از رویکرد های ضد تورکی جمهوری اسلامی ایران نسبت به جمهوری آذربایجان و دیگر کشورهای عضو سازمان کشورهای تورک به شدت ناراضی هستند .علی رغم اینکه جمهوری آذربایجان در جنگ ۱۲ روزه از اسراییل هیج حمایتی نکرد و هیج سندی مبنی بر حمایت آذربایجان از اسراییل بر علیه ایران وجود ندارد و علی رغم مردود اعلام کردن چنین ادعایی توسط خود رییس جمهور ایران باز جریان اصلی ساختار قدرت به تهدید آذربایجان ادامه می دهد .
لذا یکی دیگر از اثرات این جنگ تشدید شکاف بین ایران و جمهوری آذربایجان و دیگر کشورهای دنیای تورک و نیز بین نظام جمهوری اسلامی ایران و اکثریت شهروندان تورک خود جمهوری اسلامی ایران می باشد .
مساله همسایگان تورک و خود تورک های ایران در طول و بعد از جنگ دوازده روزه وارد مرحله جدیدی شد در نوع خود کم سابقه بود و ابن تحول تاثیر زیادی در چگونگی بقای رژیم و نیز در صورت گذر از رژیم بر سیستم آلترناتیو خواهد داشت .به این صورت که از یک طرف ریس جمهور فعلی ایران هر چند در یک پروسه انتخاباتی با استانداردهای جمهوری اسلامی ایران با رای تورکهای ایران توانسته بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند و خود مخالف سیاست خارجی ضد جمهوری آذربایجان ایران و نیز طرفدارگفتگو با آمریکا برای حل بحران های امنیتی و هستی ایران است از طرف دیگر بخش هسته سخت قدرت وی را متهم به پان تورکیسم و غربگرایی می کنند.
جمهوری آذربایجان هم ضمن عدم ارائه کمک به اسراییل در حمله به ایران ،همجنان به رابطه گرم خود با اسراییل ادامه می دهد و حتی در طول جنگ دوبار از اسراییل خواست در مناطق تورک نشین ایران مواضع غیر نظامی را هدف قرار ندهد که باعت خشم جریانات پان فارس حاکم و غیر حاکم شده است .
موضوع دیگر عدم رضایت مردم تورک ایران که اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل می دهند با اپوزیسیون های فارس محور نظیر جریان سلطنت طلب که از حمایت سیاسی و مدیایی بعضی از کشورهای غربی و اسراییل برخوردار می باشد است ،
نخست وزیر اسراییل در طول جنگ چندین باز پیام هایی را به مردم ایران فرستاد که در آن از کد ها و جملاتی استفاده می کرد که در راستای تقویت هویت برساخته صد سال اخیر ایران بود ازجمله «دوستی بین ملت یهود و فارس»،«کوروش هخامنشی » و …
همه این تحولات شکل گیری یک راه حل پایدار و رسیدن به آزادی ،رفاه ،دمکراسی و یک ایران بدون تبعیض را با پیچیدگی هایی مواجه کرده است .همه این تحولات باعت شکست و تضعیف هژمونی ایران در منطقه و شکست کاریزمای رهبران ایران بخصوص علی خامنه ای بین طرفداران منطقه ای و مردم ایران گردید .بطوری که هم مردم در داخل ایران و هم طرفداران نیابتی اسلام گرای آن در منطقه اعتماد خود به توان حمایتی جمهوری اسلامی ایران را در مقابل یک قدرت خارجی برای دفاع از جان ،مال و اهداف سیاسی آنها را تا حدود زیادی از دست دادند .
در نتیجه رژیم جمهوری اسلامی ایران و حتی ایران هم از لحاظ نظامی وهم پرستیژ ملی در داخل و خارج با تضعیف غیر قابل اغماضی مواجه شده است .جناح های مختلف قدرت علی الخصوص بخاطر ضعف استخبارتی شدید و آشکار شدن عمق و وسعت نفوذ اطلاعاتی اسراییل به همه سطوح سیاسی ،مذهبی و نظامی رژیم به همدیگر مظنون و متهم کردن همدیگر شده اند .جناح پایداری به رهبری سعید جلیلی از طرف جناح گروه های مختلف متمایل به اصلاح طلبی در مظان همدستی با اسراییل و از طرف آنها جناح اصلاح طلب به همدستی با امریکا و غرب متهم شده اند .در این میان رییس جمهور پزشکیان در شرایط و موقعیت خاصی قرار گرفته است .موضع گیری های پزشکیان هم در ارتباط با کشورهای همسایه و هم آمریکا تغییر محسوسی کرده و بر خلاف لایه سنتی و هسته سخت قدرت زبان ملایمتری نبست به آمریکا و اسراییل بکار می برد .وی برای اولین بار به عنوان مقام دوم رژیم جمهوری اسلامی در مصاحبه با مدیای غربی به جای استفاده از کلمه «رژیم صهیونیستی» از عبارت صحیح اسراییل استفاده کرد.
در حالی که جریان قدرتمند پایداری و ایرانشهری به شدت جمهوری آذربایحان را به جهت داشتن رابطه نزدیک با اسراییل متهم به همکاری با اسراییل به شکل اجازه به اسراییل از استفاده از خاک و آسمان خود در حمله به ایران می کنند پزشکیان با صراحت چنین ادعا هایی را رد می کند و حتی علی رغم مخالفت این جریان به شهر تازه آزاد شده خانکندی جمهوری آذربایجان سفر و تلاش آشکاری برای ایجاد روابط دوستاته با جمهوری آذربایجان می کند .در مقابل هسته سخت قدرت رییس جمهور را به خاطر این موضع گیری های جدید به خیانت و حتی تجزیه طلبی و پان ترکیسم می کنند .
حتی در حال فراهم کردن استیضاح و برکناری وی هم می باشند که چنین رفتاری فقط یک بار در طول برقراری رژیم با اولین رییس جمهور رژیم ابوالحسن بنی صدر شده است .به نظر رژیم در نتیجه جنگ دوازده روزه انسجام داخلی خود را تا حدودی از دست داده و این تشتت در حال گسترش می باشد .
وضعیت اقتصادی اجتماعی
وضعیت اقتصادی ایران قبل از جنگ اخیر هم در شرایط بحرانی شدید بود بطوری که بنا به اطلاعات منتشر شده رسمی کشور با ناترازی های مختلف در عرصه تولید و تامین انرژی ،آب ،مواد غذایی،بهداشتی و ..مواجه بود که جنگ ۱۲ روزه به شدت این ناترازی ها افزود و موجبات نارضایتی بیش از پیش مردم را فراهم کرد .همین طور تورم بالای از قبل موجود افزایش و قدرت خرید مردم را ضعیفتر و ارزش پول ملی را پایین تر نمود .تبعا چنین شرایطی مشکلات اجتماعی اعم از جرم و جنایت ،اعتماد عموی ،انسجام خانواده ها و ..وارد مرحله تازه ای کرد .هرجند این همه مصاعب هنوز منجر به شکل گیری اعتراضات و شورشهای خیابانی گسترده علیه رژیم نشده است ولی انباشت مشکلات همزمان انباشت خشم و نارضایتی از رژیم را هم با خود حمل می کند .

اقدامات و تدابیر رژیم در برابر مردم
عدم حمایت عملی اکثریت قاطع مردم ایران از حملات اسراییل و عدم شکل گیری شورشهای مردمی علیه رژیم در طول و بعد از جنگ ۱۲ روزه ،شرایطی مناسب به برای رژیم بوجود آورده که با اتکا به دستگاه پروپاگاندی موثر خود چنین وانمود کند که عدم خوشحالی مردم از حمله خارجی در واقع به معنای حمایت مردم از رژیم می باشد .این در حالی است در شرایط جنگی عموما مردم طبعا به فکر حفظ حیات و زندگی خود می شوند نه در صدد اعتراض علیه رزیم تا دندان مسلح در مقابل مردم و یا حمایت از نیروی خارجی که خواهی نخواهی زندگی و حیات آنها را هم در معرض خطر جدی قرار داده است .
هرجند نشانه هایی اخیرا از طرف بعضی چهره های نزدیک به خامنه ای نظیر علی اکبر ولایتی مبنی بر تغییر سیاست متعارف رزیم در قبال مردم ابراز شده است و شخص رییس جمهور پزشکیان هم قبل از جنگ و هم بعد از جنگ منتقد سیاست های محدود کننده آزادی های مردمی و متخاصمانه رژیم با جامعه بین المللی بوده است ولی در عمل شاهد تغییر محسوسی در سیاست های رژیم چه در سیاست خارجی و منطقه ای و جه در رویکردهای امنیتی و اتمی و جه در خصوص حقوق و آزدی های سیاسی اقتصادی مشاهده نمی شود و تقلا های تیم ریس جمهوری هنوز به سیاست عموی حاکمیت تبدیل نشده است .
مواضع و موقعیت اپوزیسیون داخلی و خارجی
ابوزیسون ایران را در دیدگاه کلی باید به جریان های برانداز و اصلاح طلبان رادیکال تقسیم کرد که اینها هم به ابوزیسون مرکز گرای فارس محور و اپوزیسیون تمرکز گریز تنوع گرای دمکراسی خواه تقسیم می شوند .
اکثر ابوزیسیون مرکز گرای فارس محور خصوصا جریان افراطی سلطنت طلب آشکارا از حمله اسراییل به ایران حمایت کردند و انتظار داشتند که با شروع حملات مردم ایران با تظاهرات خیابانی به عمر رژیم جمهوری اسلامی پایان داده و حکومت جانشین با حفظ و تداوم برتریت فارسی را تشکیل خواهند داد که البته چنین اتفاقی به وقوع نپیوست چرا که مردم در این دوازده روز در تقلای حفظ جان و خانواده خود بودند .هر چند اکثریت مردم ایران مسئول این جنگ را جمهوری اسلامی ایران می دانند و اگر امکان و شرایط اعتراض متعارف را داشتند به احتمال بسیار بالا با اعتراض وتظاهرات خیابانی خود خواهان اسقاط نظام جمهوری اسلامی می شدند ،ولی به علت شدت شرایط جنگی ، احتمال سرکوب خونین رژیم و وقوع ناآرامی های اجتماعی و حتی جنگ داخلی هنوز امکان ابراز اعتراض میدانی بر علیه رژیم پیدا نکرده اند .اتحاذ موضع غیر مسولانه از طرف طیف های مختلف فارس محور و بعضی از احزاب و جریان های کورد ،پایگاه اجتماعی این جریانات در بین مردم بیش از پیش تضعیف شد.
در حبهه اصلاح طلبان رادیکال طرفدار تغییر نظام تحرک خاص در حال وقوع است که تحت رهبری میر حسین موسوی رهبر در حبس خانگی جنبش سبز حمایت می شود .این جریان با بیانیه جدید رهبرشان آشکارا خواهان تغییر قانون اساسی از طریق رفراندم می باشند ولی به جهت ابهام در اعلام موضع و برنامه روشن در خصوص ماهیت سکولار سیستم بعدی و نیز حقوق ملی اقلیت های قومی و ملی خصوصا تورک ها که از نظر جمعیتی اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهند و نیز سابقه حکومتی ،هنوز نتوانسته از اقبال عمومی برخوردار گردد.

در جبهه اوپوزیسیون برانداز جمهوری خواه وضعیت کمی پیچیده تر است .این جبهه متشکل از جریانات و احزاب مرکزگرا و غیر مرکز گرا است .مجاهدین خلق به عنوان یک جریان ضد سلطنت و ضد رژیم اصولا جمهوری خواه محسوب می شود ولی در ارتباط با موضوع حقوق اتینک های غیر فارس و نیز پایبندی به ارزش های حقوق بشری ،حاکمیت قانون و دمکراسی و تا حدودی سکولاریسم تفاوت چندانی با جریانات سلطنت طلب ،و دیگر جریانات مرکز گرای فارس محور ندارد .موضع گیری حمایتی از حمله و جنگ موقعیت این. جریان را در بین مردم بیش از پیش تضعیف نمود.
جریان اصلی اپوزیسیون جمهوری خواه که عمدتا متشکل از احزاب و جریانات منسوب به اتینک های غیر فارس و عمدتا تورک ،عرب ،بلوج و …و جریانات چپ ،لیبرال و ملی گرای ایرانی هستند موضع محتاطانه در قبال دوازده روز در پیش گرفتند نبست به جریانات دیگر با افزایش نفوذ و مشروعیت برخوردار شده اند چرا که در عین حال که همچنان برنامه اسقاط رژیم را تعقیب می کنند خواهان رسیدن به هدف جایگزینی رزیم با یک سیستم جمهوری دمکرات ،پایبند به دمکراسی و غیر متمرکز بدون جنگ و از هم گسیختن ساختار کشور و جنگ داخلی می باشند .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا