
در این میان، جمهوری اسلامی که از نظر راهبردی در موضعی آسیبپذیر قرار گرفته، تلاش میکند با صدور بحران به محیط پیرامونی، ابتکار عمل سیاسی و روانی را بازیابد.
یکی از مسیرهای این بحرانسازی، طرح اتهامات رسانهای علیه جمهوری آذربایجان است؛ اتهاماتی که ادعا میکنند باکو با در اختیار گذاشتن حریم هوایی خود، اسرائیل را در حمله به ایران یاری کرده است. این شایعات بهویژه پس از مصاحبه سفیر جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، که مدعی دریافت «گزارشهایی» در این خصوص شد، بهشکل هدفمند در رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی گسترش یافت.
با توجه به محدودیتهای ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی در جنوب (بهویژه ناتوانی در بستن تنگه هرمز بهدلیل حضور نیروهای بینالمللی و ملاحظات چین) بهنظر میرسد تهران در پی یافتن هدفی در شمال برای ایجاد یک بحران منطقهای کنترلشده است. در این میان، جمهوری آذربایجان بهعنوان کشوری با اکثریت ترکتبار، مرز مشترک با ایران، روابط گسترده با اسرائیل و مواضع محتاطانه اما مستقل در قبال جنگ اخیر، به هدفی مطلوب برای این سناریو تبدیل شده است.
جمهوری آذربایجان ضمن خودداری از محکومکردن صریح حمله اسرائیل به ایران، از تلآویو خواسته بود که در حملات خود مناطق ترکنشین را هدف قرار ندهد و همزمان از طریق مجاری دیپلماتیک، همبستگی خود با ترکهای آذربایجان جنوبی را یادآور شد. این رویکرد مستقل و حمایتی از سوی باکو، اکنون ممکن است از سوی تهران بهعنوان تهدیدی بالقوه تلقی شده و انگیزهای برای اجرای طرحهای تلافیجویانه گردد.
سناریوی محتمل حمله موشکی جمهوری اسلامی به خاک جمهوری آذربایجان، افزون بر هدف ایجاد یک بحران منطقهای، میتواند تلاشی حسابشده برای شکستن پیوندهای فکری و احساسی میان آذربایجان شمالی و جنوبی باشد. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی با طراحی یک سناریوی ساختگی مبنی بر حمله از جنوب ارس به شمال آن، در تلاش است تا فضای افکار عمومی را با تردید نسبت به همبستگی ترکها در ایران آلوده کرده و این پیوند تاریخی را در معرض تضعیف قرار دهد.
در صورت واکنش نظامی از سوی جمهوری آذربایجان، خطر واردشدن ضربهای استراتژیک به روابط مردممحور دو سوی ارس وجود دارد. چنین واکنشی )هرچند در مقام دفاع مشروع قابل توجیه باشد( ممکن است از سوی افکار عمومی در ایران بهعنوان حمله به مناطق ترکنشین تفسیر شده و از سوی رسانههای دولتی ایران بهعنوان گسست همبستگی ترکها تبلیغ شود.
در این معادله، نقش کشورهای کلیدی همچون ترکیه و پاکستان اهمیت ویژهای دارد، اما چشمانداز مشارکت فعال آنها در مواجهه با سناریوی فوق چندان روشن نیست.
ترکیه، با وجود پیوندهای قومی، تاریخی و استراتژیک با جمهوری آذربایجان، درگیر بحرانهای داخلی از جمله مشکلات اقتصادی، فشارهای مهاجرتی و ملاحظات امنیتی در چارچوب روابط با ناتو و اروپا است. آنکارا احتمالاً در صورت وقوع درگیری محدود، به موضعگیریهای دیپلماتیک و حمایت رسانهای بسنده کرده و از دخالت مستقیم نظامی پرهیز خواهد کرد، مگر اینکه تهدیدی مستقیم علیه منافع حیاتیاش بروز کند.
پاکستان نیز با توجه به خصومت دیرینهاش با اسرائیل و همگراییهایی که در موضوعات امنیتی با جمهوری اسلامی ایران (مانند افغانستان و هند) دارد، در شرایط فعلی بعید است از موضعی فعال علیه تهران حمایت کند. کمک نظامی یا حتی حمایت دیپلماتیک آشکار از جمهوری آذربایجان، بهویژه در بستر تنش با اسرائیل، با راهبردهای سنتی اسلامآباد در تضاد خواهد بود.
روندهای موجود حاکی از آن است که جمهوری اسلامی با درک موقعیت شکنندهاش در جنوب، بهدنبال صدور بحران به شمال غرب کشور است، جایی که میتواند از ظرفیتهای رسانهای، مذهبی و قومی برای طراحی یک بحران ساختگی و پیچیده بهره بگیرد. بهرهبرداری از شکافهای قومی، روایتسازی دروغین از حمایت مردمی و تلاش برای تضعیف پیوندهای فرامرزی ترکها، بخشهایی از این سناریوی پیچیدهاند.
در این میان، مسئولیت باکو، آنکارا و نهادهای رسانهای و دیپلماتیک ترک بر آن است که با هوشیاری راهبردی، از ورود به دامی که تهران پهن کرده است پرهیز کنند؛ دامی که هدف نهایی آن، نهفقط انحراف از بحران داخلی ایران، بلکه تضعیف پیوندهای سیاسی و هویتی جهان ترک در سطح منطقهای است.
سینا یوسفی، پژوهشگر حقوق بینالملل