
امروزه احزاب یکی از ضروریات زندگی جوامع بشری در دوره مدرن محسوب میشود بهطوریکه یکی از مؤ ثرترين نهاد های تأثیر گذار بر روند های تصمیم گیری و اجرائی جوامع و به عنوان حلقه رابط بین مردم و حاکمیت سياسى و جوامع بين المللى عمل می کند. در جوامع و نظامهای سیاسی کنونی تقریباً هم اندیشی کاملی نسبت به ضرورت تحزب وجود دارد و از احزاب بعنوان چرخ دنده ماشین دموکراسی یاد میشود.
امروزه بسیاری از متفکران لازمه تبدیل مشارکت توده ای به مشارکت فعال وسازمان یافته را در تأسیس احزاب به معنای واقعی کلمه می دانند.
وجود احزاب وتشکل های سیاسی، شرط کلیدی و اساسی حکومت های دموکراتیک است و تاثیر بسزایی در افزایش سرمایه اجتماعی دارند. سرمایه اجتماعی یا بعد معنوی جامعه سیاسی و اجتماعی، درکنار سرمایه اقتصادی بخشی از ثروت ملی است که قادر است بسیاری از معضلات اجتماعی را حل کند و حرکت به سوی رشد و توسعه ی شتابان اقتصادی و سیاسی را ممکن سازد.
در جهان مدرن کنونی احزاب نقش اساسی و موثری در توسعه سیاسی یک جامعه دارند. یکی از شاخصههای حکومتهای دموکراتیک، آزادی احزاب و گروههای سیاسی است. بر طبق اصل آزادی سیاسی، هم مردم باید بتوانند آزادانه در هر یک از این احزاب عضویت داشته باشند و هم احزاب باید از آزادی کامل برای رقابت برخوردار باشند. بنابراین عنصر «رقابت سیاسی» میتواند شاخص مهمی برای دموکراسی باشد و این شاخص تنها در صورت وجود چند حزب محقق میشود. به همین جهت نظامهای تکحزبی هر چند دارای مشارکت سیاسی گستردهای باشند اما نظامی دموکراتیک به شمار نمیروند.
اگر این جمله «رابرت میخلز» را بپذیریم که «وجود دموکراسی بدون حزب متصور نیست»، باید قبول کنیم که احزاب سیاسی سالم نقش اساسی و بنیادین در ساختن یک دموکراسی سالم را دارند و به تبع آن استمرار و بقای دموکراسی، ارتباط تنگاتنگی با حضور و جریانیابی احزاب کارآمد دارد.
جامعه را باید خاستگاه احزاب دانست. برای تحولات دموکراتیک در یک جامعه، همبستگی متقابل و دو جانبه میان احزاب و مردم اصلی اجتنابناپذیر است. اگر بین احزاب و جامعه پیوندی وجود نداشته باشد قطعا هر دو از متضرران خواهند بود چرا که از یک طرف مردم به خواستههایشان نمیرسند و از طرفی احزاب در جایگاه و مقام سیاسیای قرار نمیگیرند که در تحولات سیاسی جامعه و توسعه سیاسی آن تأثیرگذار باشند.
پر واضح است که وجود احزاب و تشکلهای سیاسی کارآمد و پذیرش آنها از سوی مردم، مهمترین عامل توسعه سیاسی محسوب میشود.
اینک به برخی از مهمترین کارکردها ی احزاب سیاسی اشاره میکنیم:
1ـ احزاب می توانند به عنوان ابزاری برای استخدام سیاسی و مجرائی برای اعمال فشار از پائین به بالا عمل کنند.
2ـ احزاب فرصتهایی را برای تشکیل ائتلافهایی از صاحبان منافع قدرتمند سیاسی به منظور حفظ و تداوم حکومت فراهم میآورند.
3ـ احزاب نقش بسیج کننده دارند، می توانند مردم را بسیج نمایند یا در پروژه های همیاری در سطح ملی شرکت کنند. (کلایو اسمیت، 1380: 306-305)
4ـ احزاب سیاسی بعنوان نهادهای ضروری برای حفظ ثبات سیاسی در نظر گرفته میشوند. هانتیگتن با الهام از دوتوکویل یاد آورمیشود، کل نظام سیاسی موقعی کار آمد است که از درجه بالای نهادینگی برخوردار باشد وی معتقد است از آنجائی که نیروهای جدید اجتماعی، که طی فرایند نوسازی به وجود آمده اند، خواهان مشارکت سیاسی در سطح گسترده هستند لذا ثبات جامعه در گرو جذب این سطح فزاینده از مشارکت سیاسی در سطح گسترده هست. احزاب می توانند به شکلی سازنده و مشروع به عنوان ابزارهای نهادی اصلی برای سامان دهی این مشارکت سیاسی عمل نمایند.(بدیع، 1379: 100 و 94)
5ـ برخورد و انتقاد از حکومت و سعی در جلوگیری از انحراف حکومت اکثریت از معیار های ارزش و مصالح ومنافع ملی با نظارت دائم.
6ـ بالا بردن ضریب صحت تصمیم گیریهای سیاسی و سیاستگذاریهای راهبردی و کاهش احتمال خطا با افزایش مشارکت و تضارب آراء در سطح نخبگان و عموم جامعه.
قطعا امروز جامعه آزربايجان نيازمند حمايت مردم از احزاب مدرن و پيوستن آحاد جامعه به فعاليت هاى مدنى در قالب احزاب مى باشد و با توجه به اينكه جامعه آزربايجان متشكل از احزاب و تشكيلاتهاى رسمى مى باشد كه متحد و يكصدا مواضع ملت آزربايجان را فرياد مى زنند است ( فارغ از نگرش سياسى و پايگاه اجتماعى آن ها ) ، منطق حكم مى كند درخواستهاى ملت آزربايجان از مجامع بين المللى در جهت احقاق حقوق انسانى خود از كانال احزاب و تشكل ها پيش برود تا به نتيجه قابل قبول برسد .
13:27
متاسفانه عده اى با نام حركت ملى آزربايجان مدعى هستند در تلاش براى بهبود وضعيت زندانيان سياسى آزربايجان هستند و در عين حال از تخريب تشكيلاتهاى رسمى حركت ملى آزربايجان دريغ نمى كنند ، فکر میکنم شما برای حل مسائل اساسی آزربايجان و كمك به فعالين سياسى حركت ملى آزربايجان تلاش نمى كنيد ، اگر ذرهای شک داشتم چه نیاز به این نوشته بود.
به بیانی نگاه اين اشخاص به پدیدهی احزاب بهعنوان یک رقیب برای کسب قدرت است؛ به همین دلیل در مسیر تضعیف نقش و جایگاه آنها قدم برمیدارند.
این مسئله فارغ اینکه نشانگر ضعف شدید فهم از نقش احزاب (بهعنوان نهاد واسط جامعه و ساختار قدرت) است؛ بیانگر این نکته است که عده اى در تلاش هستند با تخريب احزاب جامعه را از حركت منطقى در چهارچوب احزاب دور كنند .