مقالات

به بهانه ۲۱ آذر

جمعیتی کثیر با زبان ترکی آذربایجانی که زبانشان شدیدا تحت تاثیر ممنوعیت تحصیل خالصیت خودش را از دست داده و فاصله ای با زبان مردم جمهوری آذربایجان و ترکیه پیدا کرده است.خب چرا این اتفاق افتاده است؟

اخیرا شبکه من و تو مستندی به اسم نجات آذربایجان پخش کرد که موجبات بحث های زیادی در محافل و رسانه ها و صفحات مجازی آذربایجانی شد که باز این سوال تکراری به ذهنم آمد که چرا رسانه های آذربایجان بجای موضع کنش در موضع واکنش هستند که البته راجب این حرف ها میتوان زد.خلاصه ادامه دادم و به سایر رسانه های فارسی زبان بی بی سی و ایران اینترنشنال و رادیو فردا و مشرق نیوز و فارس نیوز و حتی سایت آذری ها هم سری زدم و کلی مقاله و نوشته و مدیا راجب تفکرات وحدت ایرانی و فرق بین ترک با آذری و جنگ عثمانی با صفویه پیدا کردم که البته ادامه هم خواهد داشت و متفکران و روشن فکران آذربایجانی هم به آنها پاسخ خواهند داد اما مساله ای که برای خود من بیشتر نمود پیدا کرد این فشار و هجمه و بار روانی ای بود که به سمتم سرازیر شد و لحظه ای قدرت فکر را از من ربود.با اینکه همیشه در گفته هایم و نوشته هایم بر جدایی حرکت ملی آذربایجان از کینه های تاریخی و فعلی تاکید کرده ام اما دیدم که در مقام عمل چقدر این کار سخت است پس به فکر افتادم این نوشته را بنویسم.

به خودم گفتم لحظه ای از خارج کل جریان به این اتفاقات نگاه بکنم ببینم چه میبینم : جمعیتی کثیر با زبان ترکی آذربایجانی که زبانشان شدیدا تحت تاثیر ممنوعیت تحصیل خالصیت خودش را از دست داده و فاصله ای با زبان مردم جمهوری آذربایجان و ترکیه پیدا کرده است.خب چرا این اتفاق افتاده است؟مسوول فعلی آن کیست و قصدش از این فعل نژادپرستی و فاشیستی چیست؟ میدانیم که مسوول این اتفاق شوم در زمان حال جمهوری اسلامی است و در دوره قبل آن حکومت پهلوی میباشد. آیا این حرکت فاشیستی فقط در زبان مادری خلاصه میشود؟ یا شامل استعمار فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و در راس آنها سیاسی هم میشود؟ بدون شک و صراحتا جواب مثبت است. واقعا این همه تلاش و کوشش و هزینه و بگیر و ببند و کشت و کشتار و بازی های رسانه ای امثال منو تو ها همه این ها بخاطر فرق زبان مادری من با آنهاست؟ ساده لوحانه است که اینچنین فکر کنیم.این همه استعمار ریشه در استعمار های کلان ابرقدرت های جهانی دارد.اما جالب تر از همه ی این ها تلاش بی وقفانه این جبهه برای تاکید بر وحدت و یکپارچگی ایران و ایرانیست.جبهه های فکری جمهوری اسلامی و سلطنت طلبی و غرب گرا و شرق گرا ها که سر کوچکترین مسائلی حاضرند خون همدیگر را بمکند و سر همدیگر را از جایش بِکَنند در مساله آذربایجان بیکباره هم جبهه و هم مسیر و هم هدف میشوند.از جواد طباطبایی ها گرفته تا حجت کلاشی ها و عباس جوادی ها جوری از وحدت همه ایران حرف میزنند و از هر ابزاری در این مسیر استفاده میکنند که یادشان میرود که هیچ وقت وحدت به معنای واقعی در این سرزمین اتفاق نیفتاده است.از برداشت غلط از فلسفه هگل گرفته تا تحریف تاریخ خودشان را به آب و آتش هم بزنند یک گزاره ساده را نمیتوانند هضم کنند ، وحدت زوری نمیشود، چگونه میشود این همه ظلم کرد و بعد از وحدت حرف زد؟ آنقدر از اشتراکات حرف زده اید از اشتراک اصلی که درد و رنج یک ملت هست هم حرفی به میان آورده اید؟ درد فقر و بدبختی و از بین رفتن ثروت ها و محیط زیست و از بین رفتن جان میلیون ها انسان در جنگ ها گرفته تا مهاجرت ها و رنج غربت را به جان خریدن ها ، بخاطر چه؟ باز هم باور نمیکنم فقط به خاطر تفاوت زبان باشد. انگار معادن آذربایجان از جمله مس ورزقان و طلای تکاپ و در کل آب و خاک آذربایجان برای آباد کردن نواحی کویری مرکزی ایران خوب به دهانشان مزه کرده است.همه این عوامل به نسبت خودشان درست هستند و دلیلی برای استعمار مرکزنشینان و پان ایرانیست ها و پان فارس ها میباشد اما یک دلیل بزرگ نیز وجود دارد که نباید اصلا فراموش کنیم ، اشتراک زبان ترکی مردم آذربایجان با کشور های جمهوری آذربایجان و ترکیه، این اشتراک زبانی و فرهنگی را نه انگلیس و نه روسیه تحمل میکرد و نه ایرانِ پهلوی و ایرانِ جمهوری اسلامی.
البته که بقول آقای رائفی پور اشتراک زبانی دلیل کافی برای وحدت نمیباشد اما چطور تفاوت زبانی دلیلی بر استعمار و ظلم و جنایت علیه آن ملت میتواند باشد اما اشتراک زبانی نمیتواند دلیل وحدت باشد؟ انسان بخاطر انسان بودنش و متفکر بودنش باید حقوق حیوانات و گیاهان را هم احترام بگذارد چه برسد به حقوق هم نوع خود ، اگر اشتراک زبانی آذربایجان با جمهوری آذربایجان و ترکیه باعث نجات آذربایجان از استعمار پان ایرانیست ها و استعمار انگلیسی ، روسی و الان هم آمریکایی بشود آن اشتراک را به فال نیک میگیریم.

ائلدار بیلگی سِئوَن
۲۶ آذر ۱۴۰۰

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا