
بعضاً ما یا معنای دقیق واژه ها را نمیدانیم و یا اطلاعات کافی از حوادث مربوطه نداریم. جنگ ایران و عراق جنگی بود که لشکریان ایران با صف آرایی در مقابل آنها و نبرد رودر رو صورت می گرفت. ولی درباره قتل و عام تورکهای سولدوز مگر می توان چنین اصطلاحی به کار برد؟! در مقابل بیست هزار نفر کورد مهاجر تا دندان مسلحی که حزب دمکرات با غارت پادگان مهاباد مسلح کرده و در نقده گرد آورده بود تا با کشتن و نسل کشی تورکها، سولدوز را تسخیر کرده و کر د س ت ا ن کذایی را در خاک آزربایجان ایجاد کنند تورکهای بی سلاح قرار داشتند. واقعا خدا با تورکها بود و این توطئه شوم نقش بر آب شد.
بعد از این جریان رادیو کومله گفت که حزب دمکرات اشتباه تاکتیکی بزرگی کرد. آنها با بستن راههای مواصلاتی به اورمیه و میاندوآب راه فرار ترکها را بستند ولی همین موضوع موجب شد تا ترکها به خاطر خاک و ناموس از جان خویش بگذرند و شهدای زیادی تقدیم کنند. بله، اگر حجت الاسلام حسنی دیر رسیدهبود نسل کشی ترکها ابعاد گسترده تری می توانست داشته باشد یعنی به وسعت نسل کشی های قبلی در زمان شیخ گلدی و اسماعیل سمیتکوی جانی.
نامه ای از منزل یکی از وابستگان حزب ح.ن پیدا شده بود که قاسملوی جانی دستور دادهبود بعد از تسخیر همه جای سولدوز پل ارتباطی با قوشاچای( میاندوآب) منفجر شود تا از تبریز نیرو نرسد و شب قبل از روز نسل کشی درب خانههای وابستگان حزب در محله ترکها و خانوادههای دو رگه با رنگ قرمز رنگآمیزی شده بود. خدا می داند اگر آن گلوله در ورزشگاه تختی کنونی شلیک نمی شد شب افراد مسلح به خانهها میریختند و همه ترکها را به قتل می رساندند.
بهتر است مورخان جوان با خوانشی متفاوت از خوانش مرکزنشینان و گروهکهای وابسته به این موضوع بپردازند. مخالفت برخی از سران حزب با میتینگ در محلی غیر از محله اقلیت کرد سولدوز با مقاومت قاطع قاسملو مواجه می شود و بعدها معلوم میشود حتی سران اصلی حزب هم از نیات پلید قاسملو بی خبر بودند. نامه مزبور از سوی ماموران تحقیق و تفحص به آرشیو انقلاب برده شد. امیدوارم محققین جوان با بدست آوردن این نامه ها و نقشه ی موجود در دفتر حزب دمکرات به زوایای پنهان نگه داشته شده این نسل کشی اشاره کنند.