مقالات

تحریمها، سرپوشی بر ناکارآمدی ها و اهداف موزیانه حکام تهران- بهزاد جدی

کمبود منابع غذایی، احتکار، افزایش هفتگی قیمتها، و افزایش تصاعدی فقر همه روزه تیتر اول اخبار رسانه های ایران در دوران تحریم بوده است.

کمبود منابع غذایی، احتکار، افزایش هفتگی قیمتها، و افزایش تصاعدی فقر همه روزه تیتر اول اخبار رسانه های ایران در دوران تحریم بوده است. تحریمهایی که رسانه های حکومتی همیشه از آن به عنوان یگانه خالق تمامی مشکلات اقتصادی موجود یاد کرده اند. حال سوال اینست که آیا واقعا فقط تحریمها ریشه تمامی مشکلات موجود است؟  هدف حکام تهران از تبلیغ لحظه به لحظه تحریمها به عنوان تنها مسبب مشکلات معیشتی مردم چیست؟  در این نوشته به اختصار به این مسئله پرداخته خواهد شد.

 در طول چهار دهه اخیر هر ساله در فصل برداشت، قیمت محصولات کشاورزی شدیدا تنزل کرده و کشاورزان به دلیل عدم صرفه اقتصادی،  مزارع خود را که پس از صرف یکسال زحمت به مرحله برداشت رسانده اند، بدون درو محصولات رها می کنند. متعاقبا همه ساله در فصل زمستان همان محصولها  از سایر کشورها وارد شده و با قیمت های نجومی به بازار داخلی تزریق می شوند.  عدم وجود بازار رقابتی موفق داخلی ، عدم دسترسی کشاورزان و شرکتهای خصوصی فعال در بخش کشاورزی به بازارهای آزاد خارجی،  نبود زیرساختهای لازم برای ذخیره و انبارمحصولات مازاد سالیانه و انحصار بازار کشاورزی توسط دولت از دلایل عمده ناکارآمدی بخش کشاورزی در ایران می باشد.

 یکی از دلایل دخالت دولتها در اقتصاد، ناکارآمدی سیستم بازارها در توزیع موثر منابع می‌باشد. به عنوان مثال ریشه تمامی آلودگی های زیست محیطی، توزیع نامتوازن منابع، فقر و … همه از ناکارآمدی بازارها نشات می گیرد. این ناکارآمدی، مداخله دولتها در بازارها را توجیه کرده و دولتها با ورود در سیستم اقتصادی برای رفع ناکارآمدی بازار در جهت افزایش رفاه کلی جامعه اقدام می کنند. اما مداخله دولتها زمانی مفید  است که دولتمردان از اراده و دانش کافی برخوردار بوده و  به دور از فساد و منافع شخصی در صدد حل بحران موجود باشند. بخش کشاورزی ایران نمونه ای بر بازار ناکارآمد است که هر ساله کشاورزان را متضرر می کند. بخشی که می توانست در دوران تحریمها از فشارهای روانی و اقتصادی موجود بر دوش مردم بکاهد، به دلیل سیستم اقتصادی مرکزگرای شکست خورده، عدم وجود اراده دولتی، فساد اقتصادی بنیادین و رانت خواری حکام سود جوی تهران تبدیل به بحران گردیده است. 

قسمت بزرگ بحران کمبود مواد غذایی در ایران، با سرمایه گذاری های ناچیز مدیریت شده در بخش کشاورزی و ایجاد سردخانه ها و  مرکزهای انبار مواد غذایی به راحتی قابل حل می باشد.  عملکرد این مرکزها مانند پس انداز است. انسانها در جوامع مدرن امروزی آگاهانه یا ناخودآگاه و به دلایل مختلف  درآمدهای مازاد بر مصرف خود را پس انداز می کنند. بی تردید مهمترین هدف از پس انداز هموارسازی مصرف و توزیع رفاه بین دهه های مختلف عمر اشخاص می باشد. به عبارتی دیگر پس انداز می کنیم که حداقل رفاه مورد نظر آینده یمان را تضمین کنیم.  مشابه به این اصل علل ظهور و پیشرفت صنایع و خدماتی چون سردخانه ها، سیلوها، کنسروسازی و خشکبار برای هموارسازی و تامین مصارف آینده  در بخش کشاورزی می باشد. در روزگاری که بیشتر جوامع با دامداری و کشاورزی معاش خود را تامین می کردند این کار توسط خود اشخاص و خانواده ها انجام می شد. اما در دنیای امروز تضمین موادغذایی آینده  توسط خود اشخاص تقریبا محال بوده و دولتها به عنوان نمایندگان ملتها مکلف به تضمین مصارف و تامین رفاه آینده آنها هستند.  حال سوال اینست که چرا در ایران با وجود همه پتانسیل ها و منابع غنی طبیعی و کشاورزی هنوز هم مردم  با کمبود مواد غذایی مواجه هستند؟ 

حکام تهران با ظرافت تمام تحریم‌های آمریکا را به فرصتی برای فریبکاری داخلی  تبدیل کرده اند. آنها در زیر سپر تحریم ها به ملت القا می کنند که همه مشکلات از تحریمها نشات می گیرد و از تحریمها به عنوان ابزاری  برای سرپوش گذاشتن به ناکارآمدی ها و خرابکاری های نظام  استفاده می کنند. به عنوان مثال لنگیدن بخش کشاورزی، نوسان قیمتها و جیره بندی مواد غذایی در ایران،  همه نمونه هایی از مشکلاتیست که دولتها خیلی راحت می توانستند در مدت کوتاه چند ساله آنها را برطرف کنند. اما حکام تهران در طول عمر ۴۰ ساله خود به دلایل عمده زیر برای از میان برداشتن این مشکلات اقدام نکرده اند: 

مهمترین دلیل، ریشه در سیاست کلی نظام در برخورد با مناطق غیر فارس نشین دارد. اکثر منابع و تولیدات کشاورزی ایران متعلق به  استانهای غیر فارس نشین یعنی آذربایجان، خوزستان، و کوردستان می باشد. لذا بخش قابل توجهی از نیروی کار در این مناطق در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. به عنوان مثال طبق آمار ناقص ارائه شده توسط مرکز آمار ایران حداقل ۲۰ درصد نیروی کار استان آذربایجان غربی را کشاورزان تشکیل میدهند. بنابراین، سرمایه گذاری در بخش کشاورزی این مناطق و مدیریت منابع و تولیدات غذایی با ایجاد سیلوها و کارخانجات منطقه ای، مغایر با سیستم مرکزگرای نظام است. سیاست کلی نظام بر افزایش مهاجرت از این مناطق به مرکز در راستای ایجاد ملت واحد تکزبانه است. تلاش برای رساندن آب از خلیج و دریای خزر به دشت کویر و لوت و شروع کشاورزی در مناطق مرکز، همه در راستای سیاست کلی نظام برای تخریب اقتصاد مناطق غیر فارس نشین برای  افزایش مهاجرت به مرکز خبر می دهد. بنابراین رد پای نژادپرستی کاملا در این امر مشهود است.

دلیل بعدی، رانت خواری و فساد اقتصادی نهادینه شده بین حکام تهران می باشد. کاسبان تحریم و رانت خواران حکومتی، تحریم را به فرصتی برای تامین منافع شخصی خود تبدیل کرده و با واردات محصولات عمده کشاورزی، عدم توجه به تولید در داخل و با نادیده گرفتن پتانسیل های موجود، بخش کشاورزی را به اسارت گرفته و منافع ملی را فدای منافع شخصی کرده اند. 

بنابراین،  تنها نقش تحریمها در کمبود مواد غذایی در ایران،  ایجاد بستر مناسب برای یاغیان سود جوی حاکم می باشد و تحریمها خود مستقیما هیچ نقشی در این امر ندارد.

بهزاد جدی تحلیلگر اقتصادی و سیاسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا