‘نفت’ را براى دوزخيان زمين زادگاه اش ‘نقمت’ ناميده است. كشتار جراحى و معشور را نكوهش كرده است . با سرقت آب رودخانه هاى اقليم اهواز و خشكاندن شُش هاى اين اقليم و تبديل آن به زمين سوخته مخالفت كرده است. اما از همه مهمتر، او يك عرب است، انيران است و اين جرم كمى نيست در فلسفه دشمنان ملت هاى ايران . از نظر اين فرهنگمداران امنيتى، مهدى يراحى ناقض يك اصل از سه اصل ناسيوناليسم ايرانى است كه صد و پنجاه سال پيش پايه گذارى شد: عرب ستيزى!
هنرمند، نويسنده و شاعر مستقل و معترض عرب اهوازى نظير يراحى چه در محدوده اهواز فعاليت كند و چه در عرصه ايران، تجزيه طلب است حتى اگر براى همه مردمان ايران فرياد بكشد يا براى رهايى زنان سراسر ايران و براى كارگران و زحمتكشان بخواند. اگر توماج صالحى را آن قدر شكنجه كردند كه ديديم و شنيديم، بعيد نمى دانم كه شكنجه پيشگان اسلام آريانى با شلاق ‘عرب و تجزيه’، مهدى يراحى را يا به تلويزيون سيماى كثافت خواهند آورد يا روانه گورستان اهواز.