مقالات

جنگ آذربایجان و ارمنستان؛ جدول امتیازات روسیه، ترکیه، ایران و اسرائیل-ملیک کایلان (فوربس)

در جریان درگیری های ارمنستان و آذربایجان که ۴۴ روز به طول انجامید، اکنون به این مرحله رسیده است که چه کسی در پشت صحنه پیروز شده است.

در جریان درگیری های ارمنستان و آذربایجان که ۴۴ روز به طول انجامید، این سوال بزرگ که چه کسی پیروز خواهد شد، اکنون به این مرحله رسیده است که چه کسی در پشت صحنه پیروز شده و چرا این مهم است.

مشخص است که در زمین، آذربایجان با به دست آوردن قسمت عمده ای از اراضی اشغالی قره باغ، که در حدود ۳۰ سال پیش در مقابل نیروهای ارمنی از دست داده بود، بیشتر از همه پیروز است.

اکنون که آتش بس با حمایت روسیه و توقف عملیات‌ها برقرار شده است، سوال این است که چگونه نتیجه بر توازن کلی قدرت در منطقه و جهان تأثیر می گذارد. این همان چیزی است که درباره آن بحث می شود. در واقع دیگر بحث بر سر اینکه آیا ارمنستان پیروز است یا آذربایجان، نیست.

برخی استدلال می کنند، از آنجا که حمایت نظامی ترکیه از آذربایجان به گونه ای قاطعانه صورت گرفت، نقش روسیه به عنوان هژمونی بی چون و چرای منطقه ای بسیار کاهش یافته است. نیروی جدیدی در این معادله وجود دارد و آن ترکیه است. پهپادها، مشاوران و آموزش مداوم نیروهای آذربایجان توسط ترکیه طی سالها (همراه با برخی از تجهیزات پیشرفته اسرائیلی) دفاع ارمنستان را نابود کردند.

بنابراین روسیه دیگر نمی تواند به عنوان تنها و اصلی ترین عامل تعیین کننده‌ای باشد که بتواند در کشورهای پسا شوروی اقداماتی انجام ‌دهد. حباب ترکیده است و سایر جمهوری های شوروی سابق حتی ممکن است جسارت به خرج داده و از طرق مختلف از مسکو سرپیچی کنند.

در برابر این سناریو این استدلال وجود دارد که آنکارا رسماً به عنوان امضا کننده توافق سه جانبه آتش بس بین آذربایجان-ارمنستان-روسیه حضور ندارد. کرملین هنوز ریاست صلح را بر عهده دارد و برای اولین بار نیروهای حافظ صلح خود را در امتداد خط کنترل، یعنی در داخل آذربایجان مستقر کرد.

یک چیز قطعی است: غرب هم باخت. چرا که در ترکیب ضامن های قبلی صلح که با نام گروه مینسک و در دهه ۹۰ ایجاد شد فرانسه و ایالات متحده نیز بودند. این بار، این کشورها در هیچ‌ جایی حضور نداشتند؛ نه بر روی کاغذ و نه بر روی زمین. در این سوال که چه کسی از نظر استراتژیک پیروز شد، کسانی که ادعا می کنند اردوغان با هزینه پوتین اهرمی کسب کرده است، یک نکته اساسی را نادیده می گیرند: چه نوع سیاست و چه رهبرانی بهترین عملکرد را دارند. ارمنستان قطعاً این کار را نکرد. نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان، به دلیل عدم قبول غیرقابل انکار ناتوانی نظامی، مفتحضانه شکست خورد و تقریباً به از دست دادن قدرت در ارمنستان نیز نزدیک شد.

در سال ۲۰۱۸، پاشینیان در راس نوعی “انقلاب رنگی” به قدرت رسید. این، دقیقاً شبیه انقلاب مخملی گرجستان بود که میخائیل ساکاشویلی را به قدرت رساند. در هر دو مورد، سخنان سرسختانه ای علیه مسکو با تظاهرات مردمی همراه بود که رژیم های فاسد قبلی را محکوم می‌کرد. چنین پدیده دیگری در اوکراین در تظاهرات میدان کیف رخ داد که طی آن ویکتور یانوکوویچ طرفدار مسکو سرنگون شد. همه ما می دانیم که بعد چه اتفاقی افتاد: روسیه برای تحقیر آن کشور و به ویژه رهبر جدید محبوب آن، حمله ای را آغاز کرد. در گرجستان، ما دیدیم که مسکو به جدایی طلبان کمک کرد تا گرجستان را از استانهای آبخازیا و اوستیای جنوبی بیرون کنند. در اوکراین، کریمه و منطقه دونباس نیز همین رویداد را تجربه کردند. پیام واضح بود: شما یا مسکو را انتخاب می کنید یا قسمت عمده ای از قلمرو خود را از دست می دهید. حالا شما می دانید چه کسی رئیس است. رهبری پیدا کنید که به روشی لازم رفتار کند.

اتفاقی عجیب و غریب در ارمنستان رخ داد و پاشینیان پس از رهبری تظاهرات مردمی و متهم کردن رژیم سابق به فساد در روابط خود با روسیه، روی کار آمد. هر چند این بار مسکو، همانطور که در گرجستان و اوکراین حمله کرده بود به ارمنستان حمله نکرد ولی آذربایجان و ترکیه با حرکت به سمت قره باغ و تحقیر پاشینیان این کار را انجام دادند. به مدت یک ماه و نیم، در طول جنگ، در حالی که ارمنستان به آرامی جنگ را می‌باخت، مسکو قاطعانه بی‌طرفانه رفتار کرد. این در حالیست که مسکو همیشه به عنوان محافظ ارمنستان عمل کرده بود. البته از نظر فنی، این جنگ در خاک آذربایجان بود. ارمنستان مورد حمله قرار نگرفته بود. بنابراین پوتین در چارچوب حقوق بین‌الملل بود.

در همین حال، در واشنگتن، در واقع در کل آمریکا، بدلیل فضای انتخاباتی که حاکم بود هیچ کس توجهی به فریاد دردسرساز دیاسپورای ارمنستان نمی كرد. همه چیز بوی یک برنامه ریزی دقیق، به موقع و کاملاً مشورت شده از قبل را می‌داد.

با افت شدید قیمت نفت، اقتصاد آذربایجان نیز منقبض شده بود. با این حال، علی اف با تعادل، بر دوره بی سابقه ثبات و شکوفایی کشورش ریاست کرده است. وی روابط بین الملل را به نحو احسن انجام داده و به نوعی روابط نزدیک خود را با اسرائیل و ترکیه حفظ کرده است. این روابط نزدیک  را در حالی ایجاد کرده که هر دو کشور اسرائیل و ترکیه با هم روابط خوبی ندارند. با توجه به این موضوع، این دستاورد کمی نیست. پس گرفتن قره باغ از ارامنه مسلماً حاکمیت وی را تقویت کرده است. اما این، پاداش استراتژیک کمی شناخته شده اما حیاتی دیگری را نیز شامل شده است: ترسیم مجدد مرزهای جنوبی آن. بنابراین اکنون یک ارتباط مستقیم زمینی با ترکیه و یک مرز بسیار طولانی با ایران دارد.

این مورد بسیار مهم است. چرا که ایران دارای استان‌های بزرگ آذربایجانی نشین است. ایران نگران است که دیر یا زود آنها خواهان جدایی می‌شوند و به اقوام اتنیکی خود در آن طرف مرزهای آذربایجان می‌پیوندند.

بنابراین در پایان درگیری خونین قره باغ می توان طرح مفاهیم استراتژیک بسیار گسترده تری را مشاهده کرد. این طرح‌ها بی اهمیت نیستند. پوتین یک پیام عرفی دیگر نیز به خارج از کشور صادر کرد: اگر از مسکو سرپیچی نکنید، سود خواهید برد. آینده شما از کرملین می گذرد. اکنون پاشینیان درس خود را آموخته است. مسکو یک حمله تهاجمی جذاب دیگر را آغاز کرده و مقامات عالی را برای آرام کردن شرایط به ایروان فرستاده است. از سوی دیگر آذربایجان بیش از هر زمان دیگری از مسکو سپاسگزار است. همه اینها تا حدی اتفاق افتاد زیرا غرب در یک لحظه حساس در صحنه نبود و آنچه را که روسیه همیشه استدلال می کرد کاملاً روشن است: غرب الگوی سالمی برای تقلید در جهان نیست و مسکو حرفی برای گفتن در جهان دارد.

به قلم ملیک کایلان، نشریه فوربس. ترجمه از بخش فارسی گروه خبری ای‌ان‌تی.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا