مقالات

علل پراگندگی جنبش حرکت ملی آزربایجان در خارج، از کجا سرچشمه میگیرد؟

آزربایجانی ها می توانند با شناخت دقیق علل پراکندگی، و با نزدیک شدن به هم، به قوی ترین آلترناتیو در ایران تبدیل شوند.

علل پراگندگی جنبش حرکت ملی آزربایجان در خارج، از کجا سرچشمه میگیرد؟

بعد از ۲۱ آذر در اثر بایکوت های شدید اقتصادی و متعاقبا اجرای اصلاحات ارضی غیر اصولی و بجای ایجاد کشت صنعت در زمینهای بزرگ، زمینهای کشاورزی را عملا تبدل به باغچه های غیر قابل برگشت برای صنعتی شدن تبدیل کردند، و عملا کشاورزی را در آزربایجان عقیم کردند.

با تحمیل فلاکت اقتصادی آزربایجان را تبدیل به جهمی کردند که تنها راه چاره مردم، ترک آزربایجان ( در اثر فقر ) مهاجرت به مناطق فارس نشین بود. این مهاجرتها چنان وسیع بود که بیش از شصت هفتاد درصد ساکنین تهران و بیش از هشتاد درصد شهر قم و کرج را مهاجران آزربایجانی تشکیل می دهند.

بعد از انقلاب هم با شروع بگیر و ببند، تعداد زیادی از آزربایجانی ها به کشورهای اروپائی و آمریکائی و غیره مهاجرت و یا پناهنده شدند.

این مهاجراتهای عظیم به مناطق فارس نشین در ایران و به کشورهای خارج، باعث پیدایش تنوع فرهنگی در بین آزربایجانی های مهاجر گردید.

مثلا یک آزربایجانی که در تهران رشد یافته است، با آنکسی که در اصفهان و یا در تبریز بزرگ شده و یا با آنکسی که در باکو و استانبول و برلین و یا لندن و پاریس و یا شیکاگو و تورنتو و یا ملبورن بزرگ شده است، از نظر فرهنگی از همدیگر فاصله گرفتند.

از طرف دیگر تنوع نگرش دینی و افکار لائیک و ایدوئولوژیک باعث عدم درک هم شده و شکاف فرهنگی و فکری ملموسی بوجود آمده، طبیعتا تاثیرات شکاف فرهنگی و فکری نیز وارد حرکت ملی آزربایجان گردیده است.

یکی دیگر از بزرگترین مشکلات ما آزربایجانی ها در این است که با دیدن یک بعد مثبت از یک فرد یا یک جریان صریعا به او اعتماد می کنیم و یا با کوچکترین زاویه فکری آن افراد را کنار می گذاریم. متاسفانه برخورد عملی و  مداوم و وقت طولانی مدت برای شناخت و اعتماد و  یا رد افکار آنها صرف نمی کنیم، با شنیدن یک سخنرانی و یا نوشته احساسی و پوپولیستی از یک نفر تازه وارد، از او یک قهرمان می سازیم و آنقدر تعریفش می کنیم تا حسادت دیگر افرادی که سالها در حرکت ملی فعالیت کرده اند برنگیخته شود، و مرتبا با مقایسه با دیگران آنها را آنچنان به عرش علا می بریم و به رخ دیگران می کشیم که بعدا خودمان هم نمی توانیم آنها را از آن بالا، پائین بیاوریم.

متعاقبا با یک عمل غلط دیگر،  آن شخص را آنچنان با کله بر زمین می کوبیم که  دیگر نتواند از جایش بلند شود، که این افراد یا دپرسیو و افسرده می شوند و یا کلا از مساله ملی آزربایجان فاصله می گیرند. بدین جهت با مساله تعریف و تمجید و به رخ کشیدن افراد باید بشدت برخورد قاطع شود.

این واقعیتی است که تمام انسانها دارای ابعاد مثبت و منفی می باشند، هیچ انسانی پرفکت و ایده آل در دنیا وجود ندارد، ما باید تمام ابعاد اشخاص را ببینیم و بسنجیم و طبیعتا این مساله زمان طولانی لازم دارد و در این رابطه اعتماد گام بگام و عبور از یک پروسه طولانی می تواند تحقق یابد، و هر آن باید حواسمان باشد که اعتماد یک مساله نسبی است و نمی تواند صد در صد باشد.

تمام لطماتی که در این مدت به افراد حرکت ملی زده شده، ناشی از این رفتار نسنجیده احساسی و عاطفی با اینگونه افراد بوده، که در بدو ورود در آغوشمان می فشاریم و آنقدر تعریف و تمجید می کنیم که حسادت دیگران را تحریک کنیم و در خود آن شخص هم خودشیفتگی را رشد می دهیم و بعدا با کوچکترین اختلاف فکری و یا عدم فرمانبردای، از او یک خوخان می سازیم و آنچنان شخصیت او را محو و لگدمال می کنیم که نتواند از جایش بلند شود. و با ساختن شایعات و تهمت های ناروا برایش کاری می کنیم که تا آخر عمر نتواند بخود بیاید، تا بتواند حداقل به زندگی عادی خود ادامه دهد. ضربه ائی که حتی دشمن نمی تواند بزند، با این خصلتهای دوران عشیرتی باید بشدت برخورد شود. البته همراه با توضیح و نشان دادن مضرات و عواقب اینگونه رفتارها به افراد حرکت ملی مانع ادامه این ناهنجاری ها بشویم.

از این به بعد در هر جمعی، اگر کسی که بخواهد سر کسی را به شیر شبیه کند، ( باشئن شیر باشنا اوخشادا ) و از او بخواهد بت بسازد باید با برخوردی کوبنده و چکش وار به او هشدار دهیم، و به او بگوئیم آنقدر بالا ببر که اگر فردا خواستی بر زمین بکوبی بگذار اقلا سر و کله اش سالم بماند، و یا در مورد کسی آنقدر بدگوئی کن، تا فردا جائی برای تعریف کردن داشته باشی.

تمام دوستداران واقعی آزربایجان، با عشق به وطن و زبان مادری پا به میدان مبارزه گذاشتند، ولی رژیم با سو استفاده از کم تجربگی حرکت ملی با سو استفاده از ساده لوحی و بعضا قدرت طلبی و انحصار طلبی بعضی افراد و تعمیق شکاف فرهنگی و فکری، چند دستگی را بدست عوامل خود درحرکت ملی، مخصوصا در خارج از کشور دامن زدند.

حالا سوال این است که ما چگونه می توانیم این معضل شکاف فکری و فرهنگی را با یک روش منطقی حل کنیم؟

وقتی ما علل این شکاف را بدانیم در نتیجه دست ما برای برطرف کردن این معضل بیشتر باز می شود. راهی که به نظر من می رسد این است که، کسانی که آزربایجان را وطن خود و زبان ترکی را زبان ملی آزربایجان و تبریز را بعنوان پایتخت آزربایجان برسمیت می شناسند، در جلسات و مباحثات همبستگی تا آنجائیکه ممکن است تمام افکار و فرهنگ اکتسابی خود را از فرهنگ های مختلف و افکار اختلاف برانداز را همراه خود به داخل حرکت ملی نیاورند. سر کسی را به سر شیر تشبیه نکنند و شخصیت هیچ کسی را له و لورده نکنند. بلکه تمام انرژیمان را بر رهائی آزربایجان از یوغ پانفارسیسم متمرکز کنیم.

ما باید تلاش کنیم پراکندگی انرژی مبارزاتیمان را سر و سامان دهیم و هر تک تکمان با حفظ افکار و داشته های فردی خود، انرژی خود را برای رهائی آزربایجان معطوف نمائیم.

توضیح: این نوشته بر اساس مشاهدات عینی از رفتار بعضی از دوستان می باشد، من صحنه هائی دیدم که بخاطر سلام نکردن و یا جواب سلام ندادن طرف مقابل و یا بخاطر تائید نکردن و یا تائید کردن مخالفین فکری و یا تعریف و تمجید از آنها، به او نسبت خائن و جاسوس داده، و او را بایکوت و از حرکت ملی طرد کرده اند.

نوشته شده توسط «سازاق»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا