مقالات

انبوه کتاب های ترکی که سوزانده شد – محمد رحمانی فر

نمی توان اهمیت و جایگاه کتاب را در شکوفایی و توسعه فرهنگ یک ملت را کاملا توضیح داد. در مقاله قبلی ما در مورد وضعیت فعلی نوشتن کتاب به زبان مادری، انتشار آن و در دسترس بودن کتاب به زبان مادری در آذربایجان جنوبی از معاهده ترکمنچای تا به امروز صحبت کردیم. با این حال، هر موضوع تاریخی در دوره‌های خاصی در معرض چنین رویدادهایی قرار می‌گیرد که نیاز به رویکرد مستقل و جامع‌تر به آن دوره نمایان می‌شود.حالا می خواهیم درباره یک نسل کشی فرهنگی صحبت کنیم که در ۲۶ آذر ۱۳۲۵ در آذربایجان جنوبی رخ داد.

تا سقوط قاجاریه و به سلطنت رسیدن رضاشاه در سال ۱۹۲۵میلادی، امکان انتشار کتاب به زبان های ترکی آذربایجانی، فارسی و عربی در ایران و آذربایجان جنوبی وجود داشت. اما در زمان رضاشاه نه تنها کتاب، بلکه نوشتن و انتشار به زبان ترکی نیز ممنوع شد. در زمان رضاشاه ۱۳ روزنامه یا نشریه در آذربایجان منتشر می شد که ۱۲ روزنامه به زبان فارسی و یکی به زبان ارمنی بود. به عبارت دیگر در تمام این مدت حتی یک روزنامه ترکی در آذربایجان منتشر نشد.

در نتیجه سقوط رضاشاه در سال ۱۹۴۱ میلادی، ترکان آذربایجان جنوبی بار دیگر فرصت انتشار کتاب و روزنامه به زبان مادری خود را پیدا کردند. با تأسیس دولت ملی آذربایجان در سال ۱۹۴۵، زبان ترکی آذربایجانی زبان رسمی دولت شد و کتاب ها، نشریات و روزنامه های متعددی به همراه اسناد دولتی و کتاب های درسی به این زبان منتشر شد. اما این دوره شکوفایی زبان ترکی آذربایجانی دیری نپایید و در سال ۱۹۴۶ میلادی ارتش تهران به آذربایجان جنوبی حمله کرد و حکومت ملی آذربایجان را سرنگون کرد. دولت تهران این بار به ممنوعیت دوباره زبان مادری ترک ها بسنده نکرد، بلکه به صورت برنامه ریزی شده کتاب های ترکی را در تمام شهرهای آذربایجان جنوبی سوزاند.

ناگفته نماند که ۷۷ سال از این واقعه می گذرد، هیچ تحقیق جدی در مورد این حادثه غم انگیز انجام نشده است. شاید به دلیل مشکلاتی که در انتظار او خواهد بود، هیچ محققی به فکر انجام تحقیقات گسترده در این زمینه نمی افتاد. چه بسا یکی از دلایلی که هیچ محققی در این زمینه تحقیقات گسترده ای انجام نداده است، کمبود یا بسیار کم منابع دست اول تاریخی باشد. رژیم پهلوی (۱۹۲۵-۱۹۷۹) اخبار مربوط به آن را متوقف کرد تا بعداً آنچه را که انجام داده بود تکذیب کند. تنها چند روزنامه به طور بسیار مختصر و با تحریف محتوای خبر به این رویداد غیرانسانی پرداختند.

با وجود گذشت ۴۴ سال از سقوط سلطنت پهلوی، حکومت کنونی ایران نه تنها از باز کردن آرشیوهای دولتی مرتبط با این رویداد خودداری می‌کند، بلکه با رفتار خود حتی از سلطنت پهلوی نیز دفاع می‌کند. با این حال، کم نیستند کسانی که با چشمان خود شاهد این کشتار فرهنگی بودند. هر چند در دوران پهلوی مجبور به سکوت شدند اما پس از سقوط پهلوی سکوت را شکستند و جزئیات آن ماجرای تلخ را بیان کردند. در این نوشتار کوتاه سعی می کنیم این اتفاق تلخ را از زبان این شاهدان توضیح دهیم. اما قبل از آنها یادآور می شویم که یکی از اولین کسانی که به این جنایت فرهنگی واکنش نشان داد شاعر نامدار آذربایجان صمد وورغون بود.

شاهدان زنده چه گفتند؟

یکی از اولین اساتید حقوق ایران، مدرس دانشگاه هاوایی و رئیس دادگاه تهران، پروفسور دکتر محمود آخوندی اصل در خاطرات خود که در ایران منتشر شده، چنین می گوید:

«خوب به خاطر دارم وقتی سربازان حکومتی وارد شهر اهر شدند دانش آموزان را به استقبال دعوت کردند و از هر دانش آموزی خواستند کتاب های درسی خود را بیاورند و در راهپیمایی بسوزانند. این مراسم کتاب سوزی برای این بود که اثری از آنها باقی نماند. من عاشق کتاب های درسی ام بودم و نمی خواستم آنها را از دست بدهم. من برای جلوگیری از سوزاندن کتاب هایم در این مراسم شرکت نکردم. آن کتاب ها هنوز در قفسه های کتابخانه من هستند. هر وقت فرصتی پیدا می‌کنم، آن را باز می‌کنم و می‌خوانم، با خواندنش اشک حسرت از چشمانم جاری می‌شود.»

البته دیگر کتاب های ترکی به اندازه کتاب های درسی دکتر محمود آخوندی اصل خوش شانس نبود. اسد بهرنگی، برادر بزرگ صمد بهرنگی، از نویسندگان سرشناس آذربایجان جنوبی، در کتابی که درباره زندگی برادرش نوشته است، خاطره خود را از آن روز نقل می کند:

«ما یک هفته بعد از ۲۱ آذر به مدرسه رفتیم. متوجه شدم نام مدرسه ما که مدرسه «۲۱ آذر» بود به «۱۵ بهمن» تغییر یافته است. مدیر جدید آمده بود، بچه ها گفتند آقای رفعتی دستگیر شده است. مدیر مدرسه ای که در جلوی صف ایستاده بود به فارسی گفت: بچه ها، پیشه وری فرار کرد، لاف زن ها شکست خوردند، شورش تمام شد. از پیشه وری رفت و زبانش را با خودش برد! حالا با هم می رویم تا کارهای دیگرش را نابود کنیم!». صف کشیدیم و از خیابان باریکی که به کوچه میرزا حسین واعظ معروف بود وارد شدیم. در میدان لیلووا آتشی درست شده بود و بچه‌های مدارس دیگر آمده بودند. کتاب ها را یکی یکی داخل آتش می انداختیم، مدیر جدید به هر بچه ای که کتابش را در آتش می انداخت، آب نبات می داد. مدیران مدارس بسیار مراقب بودند که کسی کتاب های خود را پنهان نکند. من هم کتابهایم را در آتش انداختم. پس از مراسم «کتاب سوزی» ساعت مدرسه به پایان رسید. گفتند بروید خانه و فردا بازگردید. پدرم در خانه بسیار عصبانی به نظر می‌رسید و از خود می‌پرسید؛ آخر کتاب چه گناهی کرده است؟»

از لحظه ورود ارتش ایران به آذربایجان جنوبی، تمامی روزنامه ها و انتشارات آذربایجان بلافاصله تعطیل شدند. تنها تعداد کمی از روزنامه های تهران به صورت بسیار مختصر و تحریف شده به این وقایع پرداختند. به عنوان مثال، روزنامه ای به نام اطلاعات این خبر را چنین نوشت: «کتاب های ترکی سوزانده شد. تابلوها عوض شده و بازار با یک مراسم باشکوه افتتاح شد. تبریزی ها و دانش آموزان دیروز در دبیرستان فردوسی از سرهنگ زنگنه قهرمان رضایی (ارومیه) تشکر کردند و احساسات پرشور خود را ابراز کردند. دیروز مردم کتاب های ترکی را جلوی شهرداری سوزاندند». آنچه در این روزنامه منتشر شده چیزی جز تبلیغات رسمی حکومت ایران نیست. گویا ترک های آذربایجان به میل خود کتاب های نوشته شده به زبان مادری خود را سوزاندند و از فرمانده جنگ که در ارومیه جنایت کرد تشکر کردند. اما این روزنامه یکی از معدود روزنامه های ایرانی است که کتاب سوزی را تایید می کند.

این در حالی است که روزنامه «آتش» از حامیان سلطنت پهلوی، خوشحالی خود را از آتش زدن کتاب های ترکی پنهان نمی کند: «دانش آموزان تبریزی در میدان مقابل شهرداری جشنی با حضور بسیاری از اهالی برگزار کردند. خبرنگاران مطبوعات پایتخت، اعضای ارتش و مقامات دولتی. در ابتدا آتش بزرگی در وسط میدان افروختند و در میان تشویق و هیجان حاضران شعارهایی همچون «زنده باد شاهنشاه عزیز، زنده باد قوام السلطنه»، «دشمنان آذربایجان محو شود» و «مرگ بر خائنان ایران»، «بسیاری از کتابهای کلاسیک ترکی که فرقه دموکرات بدنام به زور به دانش آموزان یاد می داد به آتش انداخته شد

هم میانه روهایی که طرفدار جمهوری اسلامی ایران هستند و هم مخالفان رژیم امروز هم طوری حرف می زنند که انگار ترک های آذربایجان جنوبی از کتاب به زبان مادری خود متنفرند! نحوه گزارش روزنامه های فوق نمونه ای از این امر است. معلوم است افرادی هم که از نگهداری کتاب های ترکی می ترسیدند نیز کتاب ها را سوزاندند. با این حال دلیل دوست نداشتن کتاب های ترکی توسط آن اقراد بسیار نامناسب به نظر می رسد. حکم این که «مردم کتاب های خود را به زبان ترکی نخواستند و به میل خود آنها را سوزاندند» درست به نظر نمی رسد. سیدسعید صدری نیز در گزارش خود از آتش زدن کتاب های ترکی در شهر میانه به همین نگرانی اشاره می کند:

«در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۶ پس از ورود ارتش به شهر میانه، طی چند روز تمام کتاب های ترکی جمع آوری شد. شاهدان عینی می گویند که چون مردم از ارتش و رهبران آن می ترسیدند، کتاب ها را جمع آوری کردند و به فرمانداری تحویل دادند. در همان ماه همه کتاب ها را جمع کردند و در چهارراه بالا سوزاندند

به موضوع آتش زدن کتاب های ترکی آذربایجانی در ایران سال ها سرپوش گذاشته شد. اما با افزایش شعور ملی در میان جوانان در سال های اخیر شاهدان زنده آن دوران سکوت را شکستند. جوانان آذربایجانی با علم به اینکه خاطرات این افراد گنجینه ارزشمندی از تاریخ آذربایجان جنوبی است، سعی می کنند با مصاحبه با آنها اتفاقات گذشته را ثبت کنند. یکی از این مصاحبه‌ها، با استاد دانشگاه تهران دکتر احمد ساعی گرفته شده است. ساعی در مصاحبه خود به موارد زیر در مورد «کتاب سوزی» اشاره می کند:

«کلاس اول دبستان ما مصادف با جنبش حزب دمکرات بود. کتاب های ما به زبان ترکی بود، معلم به زبان ترکی تدریس می کرد. فکر می کنم آذر سال ۱۳۲۵ بود، یک روز مهدی زاده مدیر مدرسه به ما گفت همه کتاب هایمان را بیاوریم مدرسه. انبوهی از کتاب ها جمع آوری شد و همه آنها را سوزاندند. در دنیای کودکی مان از بازی با آتش خوشحال بودیم و فکر می کردیم دیگر هرگز تکلیف نخواهیم نوشت.

کمپین کتابی برای هر کتاب سوخته

در خاورمیانه که قرن هاست آغشته به آتش و خون است، جایی که هنوز هر روز خون بیگناه بر زمین می ریزد، جنبش ملی ترکان آذربایجان جنوبی یکی از معدود و شاید تنها جنبش ملی است که جای اسلحه و دست به قلم می برد و مبارزه خود را متمدنانه پیش می برد. جوانان نهضت ملی آذربایجان جنوبی نیز می‌توانستند هر سال مانند ۲۶ آذر ۱۳۴۵ در واکنش به کشتار فرهنگی رژیم فارس‌دوست، کتاب‌های فارسی را بسوزانند. در واقع چنین پیشنهادی از سوی چند نفر مطرح شد. اما به پیشنهاد فرهنگیان و بزرگان آذربایجان جنوبی، خرید و توزیع کتاب های نوشته شده به زبان مادری در چنین روزی پذیرفته شد. در واقع این بزرگترین انتقامی است که از عاملان نسل کشی فرهنگی گرفته خواهد شد. اگر آنها می خواستند فرهنگ، زبان و کتاب ما را نابود کنند، ما بزرگترین انتقام خود را با زنده نگه داشتن فرهنگ، زبان و کتاب از آنها می گیریم.

در این راستا همه ساله در ۲۶ آذرماه فعالان فرهنگی آذربایجان کتاب های ترکی را به صورت گسترده خریداری کرده و در اختیار جوانان، نوجوانان و کودکان قرار می دهند.

این حرکت فرهنگی از هر نظر چیزی جز خوبی نیست. اول از همه از نویسندگان و ناشران کتاب های ترکی در شرایط بسیار سخت و راکد بازار کتاب در ایران حمایت می کند. این روزها بسیاری از ناشران و نویسندگان آذربایجان جنوبی در تلاش هستند تا کتاب های خود را با تخفیف به داوطلبان بفروشند و از این طریق در این حرکت خیرخواهانه شرکت کنند.

ثانیاً سطح مطالعه کتاب ها را به طور کلی بالا می برد، به خصوص کتاب هایی که به زبان ترکی آذربایجانی نوشته شده اند.

ثانیاً سطح مطالعه کتاب ها را به طور کلی بالا می برد، به خصوص کتاب هایی که به زبان ترکی آذربایجانی نوشته شده اند.

بدون شک حفظ چنین چالش های مدنی در جایی مانند آذربایجان جنوبی دشوار و پر استرس است. اما فعالان فرهنگی آذربایجان نزدیک به ۱۰ سال است که با وجود همه مشکلات و موانع به این کمپین ادامه می دهند و معتقدند روزی هیچ مانعی در مقابل زبان مادری آنها نخواهد بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا