
اسرائیل حدود دو هفته تحت عنوان عملیات “شیر در حال طلوع” به تأسیسات هستهای ایران حمله کرد و خسارات جدی در داخل کشور وارد کرد. اسرائیل در سال 1981 راکتورهای هستهای عراق و در سال 2007 سوریه را بمباران کرد، اما برنامه ایران پیچیدهتر از عراق و سوریه است. تأسیسات هستهای ایران در نقاط مختلف کشور پراکنده، تقویت شده و از نظر فناوری پیشرفته هستند. این تأسیسات با روشهای مختلفی از جمله زرادخانههای موشکی و نیروهای نیابتی محافظت میشوند. به همین دلیل است که عملیات نظامی اسرائیل اتلاف وقت است.
ایران با وجود برنامه هستهای خود، یک قدم از رقیب خود عقب مانده است. سال گذشته، بسیاری از متحدان مورد اعتماد ایران، از جمله حماس در غزه، حزبالله در لبنان و رژیم بشار اسد در سوریه، نابود یا کاملاً شکست خوردند. در جریان درگیری با اسرائیل، مشخص شد که سیستمهای دفاع هوایی ایران هنوز ناکافی هستند. به همین دلیل است که اسرائیل، به همراه آمریکا، توانست حملهای پیچیده و چندجانبه به برنامه هستهای آن انجام دهد. با انجام این عملیات، آمریکا برای اولین بار به اسرائیل کمک کرد تا سیاست «دکترین آغاز» را اجرا کند.
از همه مهمتر، دیپلماسی پایه و اساس این کشور در خاورمیانه است. تهران در حال حاضر ضعیفتر از هر زمان دیگری در قرنهای گذشته است. اسرائیل این شانس را دارد که به یک توافق هستهای سودآور با جمهوری اسلامی و واشنگتن دست یابد – این بهترین راه برای از بین بردن برنامه هستهای است، اما دستیابی به یک سیستم سیاسی که خاورمیانه را تغییر شکل دهد، امکانپذیر است.
اسرائیل نزدیک به ۸۰ درصد از سامانههای پدافند هوایی ایران را نابود کرد
اسرائیل برای دستیابی به اهداف اصلی خود، عملیات خود را با حملات دقیقی آغاز کرد که منجر به کشته شدن حدود ۲۰ فرمانده ارشد نظامی، از جمله حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ امیرعلی حاجیزاده، معمار استراتژی موشکی ایران؛ و محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح؛ و بیش از دوازده دانشمند ارشد هستهای شد. سپس اسرائیل بیش از ۱۲۰۰ سورتی پرواز انجام داد و حدود ۸۰ درصد از ۱۳۰ سامانه پدافند هوایی ایران را نابود کرد و به برتری هوایی بر تهران دست یافت، که یکی از خارقالعادهترین شاهکارها در تاریخ جنگ هوایی است.
اسرائیل همچنین خسارات قابل توجهی به تأسیسات هستهای اصلی ایران، از جمله نطنز، فردو، اصفهان و اراک؛ صنایع هستهای و موشکی گسترده تهران؛ زیرساختهای نظامی کشور، مانند ستاد سپاه پاسداران و نیروی قدس آن، وارد کرد. در مجموع، اسرائیل بیش از ۴۰۰۰ مهمات هدایتشونده دقیق به سمت ایران شلیک کرد و اهدافی را که در فاصله ۲۲۵۰ کیلومتری از پایگاههای اسرائیل قرار داشتند، هدف قرار داد.
اسرائیل همچنین حدود ۱۰۰۰ موشک از ۲۵۰۰ موشک بالستیک تخمینی ایران و بیش از ۲۰۰ موشک از ۴۵۰ پرتابگر موشک ایران را منهدم کرد. در نتیجه، تعداد موشکهای شلیکشده توسط ایران علیه اسرائیل در طول جنگ به شدت کاهش یافت و از حدود ۱۰۰ موشک در روز در ابتدای درگیری به طور متوسط تنها ۱۲ موشک در روز تا پایان جنگ رسید. در طول جنگ، اسرائیل با سیستم دفاع موشکی چندلایه خود، از جمله سیستمهای پیکان، فلاخن داوود و گنبد آهنین، که با موفقیت در برابر کلاهکهای سنگین و پرسرعت دفاع میکردند، برتری دفاعی آشکاری را نشان داد. با کمک ارتش آمریکا، از جمله سامانههای دفاعی Aegis و Terminal High Altitude Area Defense، اسرائیل با موفقیت ۸۶ درصد از نزدیک به ۶۰۰ موشک ایرانی و ۹۹.۵ درصد از ۱۰۰۰ پهپادی که به سمت خاک آن شلیک شده بودند را خنثی کرد. علاوه بر این، سیستمهای هشدار اولیه مؤثر به شهروندان اسرائیلی اجازه دادند تا در مکانهای امن پناه بگیرند.
بیش از ۴۰ کلاهک ایرانی توانستند در خاک اسرائیل، عمدتاً در شهرهای بزرگی مانند بئرشبع و تلآویو، سقوط کنند. این حملات ۲۹ نفر را کشت، بیش از ۳۰۰۰ نفر را زخمی کرد و بیش از ۱۵۰۰۰ اسرائیلی را بیخانمان کرد. این خسارات، اگرچه سنگین بود، اما بسیار کمتر از پیشبینی ارتش اسرائیل بود. علاوه بر این، اسرائیل توانست حدود ۱۰۰ برابر بیشتر از آنچه ایران به اسرائیل شلیک کرد، موشک و بمب به سمت ایران پرتاب کند.
ارزیابی موفقیت عملیات اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران را میتوان بیشتر هنر دانست تا علم. این ارزیابی مبتنی بر اطلاعات منابع اطلاعاتی – تصاویر ماهوارهای، دادههای راداری مختلف، اطلاعات، نظارت سایبری، منابع انسانی و مشاهدات زمینی است. یک ارزیابی خوب باید فراتر از آسیب وارده به تأسیسات منفرد باشد و آسیب وارده به پروژه هستهای پیچیده، چندوجهی و چند مرحلهای را بررسی کند.
تاکنون، تحلیلگران در ارزیابی تأثیر اختلاف نظر داشتهاند. بلافاصله پس از حملات آمریکا و اسرائیل به ایران، بحث بر سر نتیجه آغاز شد. ترامپ اعلام کرد که تأسیسات هستهای ایران، به ویژه آنهایی که توسط نیروهای آمریکایی مورد اصابت قرار گرفتند، «کاملاً نابود شدهاند». در مقابل، یک ارزیابی اولیه فاش شده توسط آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده نشان داد که این حمله تنها چند ماه برنامه هستهای ایران را به عقب انداخته است. دولت ترامپ این ادعاها را با انگیزه سیاسی رد کرد و مقامات ارشد اطلاعاتی ایالات متحده گفتند که این برنامه آسیب «قابل توجهی» دیده است. در نهایت، سوال اصلی که محققان باید به آن پاسخ دهند این نیست که ایران چه چیزی را از دست داده است، بلکه این است که چه چیزی را باقی گذاشته است، اکنون چه گامهایی را برخواهد داشت و چه گزینههایی برای جلوگیری از بحران هستهای، چه دیپلماسی، چه اجبار یا جنگ، باقی مانده است.
رژیم ایران نیز به نوبه خود طیف گستردهای از گزینهها را دارد. از یک سو، میتواند به مذاکرات بازگردد. از سوی دیگر، میتواند به سمت بمب هستهای پیش برود. علاوه بر این، ایران میتواند هر دو گزینه را همزمان انتخاب کند. به عنوان مثال، تهران میتواند سعی کند مواد هستهای و اجزای هستهای را پنهان کند و در عین حال آشکارا درگیر مذاکرات بینتیجه باشد. ایران میتواند به امید تغییر دولت در اسرائیل و آمریکا، چنین بحثهایی را طولانی کند، در حالی که همزمان میتواند بیسروصدا برنامه خود را توسعه دهد و وانمود کند که غیرنظامی است. ایران پیش از این همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را متوقف کرده است و آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به همدستی در کودتا متهم کرده است. حتی میتواند به طور کلی از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای خارج شود، که نشانه روشنی از تشدید اوضاع خواهد بود.
اما در کوتاه مدت، تهران باید انتخاب کند که چگونه منابع محدود خود را تخصیص دهد. بازسازی برنامه هستهای، نیروهای موشکی، سیستمهای دفاع هوایی، زیرساختها و نیروهای نیابتی منطقهای با بودجه محدود بسیار دشوار خواهد بود. ایران احتمالاً بازسازی قابلیتهای موشکی و دفاع هوایی خود، کاهش آسیبپذیری در برابر اطلاعات اسرائیل و سازگاری با یک جنگ آیندهنگر علیه خود را در اولویت قرار خواهد داد. ایران همچنین ممکن است گزینههای مؤثرتری را برای تلافی بهتر در صورت حمله مجدد توسعه دهد.