مقالات

برخی از روحانیون ایران و یهودیان (به قلم علی شامیل‌اف)

ارامنه، همه مسلمانان مقیم ارمنستان، یعنی ترکها و کردهای مسلمان را در سال 1988 اخراج کردند. بیشتر آنها مجبور شدند به آذربایجان پناه ببرند.

در 20 فوریه 1988 (۱ اسفند ۱۳۶۶)، با تحریک ملی گرایان ارمنستان، سران ارامنه ساکن منطقه خودمختار آذربایجان قره‌باغ تصمیم به ترک آذربایجان و پیوستن به ارمنستان گرفتند. رهبری شوروی آنها را به این کار ترغیب کرد. اگرچه برخی از صاحبان قدرت به صراحت از تصمیم گرفته شده در قره باغ کوهستانی پشتیبانی نمی کردند، اما  ملی گرایان ارمنی را بطور نامحسوس تحریک می کردند.

حاکمان وقت آذربایجان گرچه با این تصمیم موافق نبودند، اما از ترس مسکو سکوت کردند. با این حال مردم ساکت نبودند، آنها برای اعتراض به میادین سرازیر شدند. این اعتراضات ابتدا به درگیری های کوچک در ارمنستان و ضرب و شتم و کشته شدن تک تک مسلمانان انجامید. این قلدرهای ارمنی با دیدن اینکه آنها مجازات نمی شوند و توسط ارتش شوروی در ارمنستان و آذربایجان محافظت می شوند، همه مسلمانان مقیم ارمنستان، یعنی ترکها و کردهای مسلمان را در سال 1988 اخراج کردند. بیشتر آنها مجبور شدند به آذربایجان پناه ببرند.

قلدرهای ارمنی از نیروی نظامی شوروی کمک کرفته و درگیری های کوچک را به جنگ تبدیل کردند.

این جنگ تقریباً 30 سال است که در حال تشدید و تضعیف است. با کمک ارتش شوروی ، گروه های مسلح ارمنستان نه تنها در قره باغ ، بلکه در مناطق اطراف نیز به روستاها و شهرهای آذربایجان حمله کردند. بنابراین ، در مدت زمان کوتاهی ، حدود 1 میلیون آذربایجانی از وطن اجدادی خود اخراج شدند و حدود 30،000 نفر کشته شدند. 20 درصد خاک آذربایجان با 14 ناحیه مسکونی  تحت کنترل ارمنستان قرار گرفت.

شورای امنیت سازمان ملل متحد خواستار بازگشت ارمنستان از اراضی اشغالی در سال 1993 شد. ارمنستان این مصوبات را در نظر نگرفت. آتش بس موقت اعلام شد و سازمانی به نام گروه مینسک در سازمان امنیت و همکاری اروپا تحت رهبری روسیه ، فرانسه و ایالات متحده برای برقراری صلح تأسیس شد. اگرچه این سازمان مذاکرات زیادی انجام داد ، اما تقریباً هیچ کاری انجام نداد. پناهندگان در چادرها ، واگن ها و کلبه های خاکی زندگی می کردند. در خط مقدم ، غیرنظامیان ، سربازان و افسران آذربایجانی توسط گلوله های ارمنستان کشته شدند …

نیروهای مسلح ارمنستان در شب 11-12 ژوئیه 2020 در منطقه دور افتاده تُووز که ارتباطی به منطقه آتش بس قره داغ نداشته و فاصله زیادی تا آنجا دارد، شعله جنگ را برافروخت. آنها ناگهان به راه آهن جدیدی که آسیا را با اروپا می کند و خطوط لوله انتقال گاز و نفت که از آذربایجان به ترکیه و از آنجا به کشورهای اروپایی و بزرگراه متصل می شود ، حمله کردند و سعی در تصرف آنها داشتند.

اما این بار ارتش آذربایجان توانست از حمله آنها جلوگیری کند. در طول جنگ ، خانه ها در روستاهای زیادی در آذربایجان تخریب شد ، غیرنظامیان ، سربازان و افسران و حتی یک ژنرال جوان پولاد هاشیموف شهید شدند.

به نشانه اعتراض ، قُد نیسانف ، تاجر آذربایجانی با اصالت مسکو ، رئیس هیئت مدیره هلدینگ کییفسکایا پلوشاد با ملیت یهودی ، کالاهای ارمنی را به بازار راه نداد و میوه ها و سبزیجات وارداتی از ارمنستان خراب شده و در زباله ها ریخته می شدند. برای جلوگیری از آسیب رسیدن به اقتصاد ارمنستان ، سرگئی لاوروف ، وزیر امور خارجه روسیه (نه شهردار ، نه وزیر بازرگانی ، بلکه وزیر امور خارجه!) قُد نیسانف و تاجران یهودی را که اجازه نمی دادند محصولات ارمنی وارد بازارهایشان شوند را احضار کرده و تحت فشار قرار داد.

در آن روزها ، بازرگانان مسلمان، کالاهای آخوندهای ایرانی را در ارمنستان می فروختند و بقول معروف بازارشان داغ بود. در تبریز ، ارومیه ، اردبیل و سایر شهر های ترک نشین، ائمه جمعه نیز در مورد درگیری بین ارامنه و مسلمانان در مساجد صحبت و اظهار نظر کردند. حسن عاملی ، امام جمعه اردبیل ، حمله ارامنه به آذربایجان و کشته شدن مسلمانان صلح طلب را چنین شرح داد: «… مقصر بزرگ از قلم افتاده است. یکی از بزرگترین مجرمان ابولفضل ائلچی بی است. وقتی ایران مداخله کرد ، همه چیز را نجات داد ، ژنرال های ما در قره باغ جنگ می کردند ، ابولفضل گفت نه ، من قره باغ را به ارمنی ها می دهم ولی اجازه نمی دهم بدست ایران آزاد شود. اگر او آن تعصب و آن ملی گرایی را نداشت ، اگر آن نژادپرستی و آن ایدئولوژی سیاه را نداشت ، ایران قره باغ را نجات داده بود. او تمام زحمات ایران را خراب کرد.”

من تا بحال با چندین امام جمعه در ایران ملاقات کرده ام و به سخنرانی های چندین نفر از آنها گوش داده ام. در این میان ، من مقالاتی درباره امام جمعه تبریز ، آیت الله مسلم ملکوتی و امام جمعه ارومیه ، غلامرضا حسنی نوشته ام. من بخاطر اینکه نحوه ترکی صحبت کردن امام جمعه اردبیل حسن عاملی را متوجه می شوم مشتاق ملاقات و تشکر از ایشان می باشم اما تابحال این ملاقات نصیبم نشده است.

وقتی به صحبت های حسن عاملی گوش دادم تعجب کردم. در آن روزها ائمه جمعه  تبریز ، ارومیه و دیگر شهرها نیز سخنرانی های مختلفی داشتند اما هیچکدام در حد و اندازه حسن عاملی نبودند. نمی فهمم ، آیا حسن عاملی از روی بی سوادی صحبت می کند؟  ولی فرد بی سوادی به عنوان امام جمعه منصوب نمی شود. آیا حافظه ضعیف دارد؟ شبیه آن هم نیست! آیا او می خواهد وارد چشم دولت شود و جایگاه بزرگ تری به دست آورد؟ آن هم معقول به نظر نمی رسد. چراکه اظهارات رهبران ایران پس از آغاز آزادسازی قره باغ  توسط ارتش آذربایجان ، چیز دیگری می گوید.

ابولفضل ائلچی بی بیش از 10 سال است که درگذشته است و در این سالها درگیریها و گفتگوهای زیادی بین آذربایجان و ارمنستان صورت گرفته است. در همه آنها ، رهبری ایران موضعی طرفدار ارامنه اتخاذ کرده است وی حتی یک بار هم به چهار قطعنامه مصوب شورای امنیت سازمان ملل در سال 1993 توجه نکرده است و همیشه گفته مذاکره بهترین راه است. این بدان معنی است که ارمنستان سرزمین های شما را اشغال کرده، آنها قوی هستند ، شما ضعیف هستید پس باید با آنها موافق باشید.

وقتی حسن عاملی می گوید: “وقتی ایران آمد همه چیز را نجات داد ، ژنرال های ما در قره باغ جنگ می کردند.” من تعجب می کنم که حسن عاملی در آن زمان به چه سال و روزی از تاریخ اشاره دارد؟

اگر ایشان به روزهایی اشاره دارد که در سال 1988 ارمنستان تصمیم به الحاق قره باغ کوهستانی گرفت ، در آن زمان نمایندگان دولت ایران از ترسشان نمی توانست به سمت شوروی نگاه هم کند. حتی هنگامی که مرزبانان ایرانی می خواستند مشتی خاک رس را از حاشیه رودخانه آراز بردارند ، بایستی ماه ها منتظر پاسخ مسکو بودند. در آن زمان طرف ایرانی نه تنها ژنرال بلکه از فرستادن جاسوس هم به آذربایجان واهمه داشتند. در آن سال ها ، ابوالفضل علی اف (نام خانوادگی ائلچی بی را در سال 1990 پذیرفت) در انستیتو نسخه های خطی یک محقق بود.

در دوران اتحاد جماهیر شوروی ، بیشتر مساجد آذربایجان تعطیل بوده و ساختمانهای آنها به انبار تبدیل شده است. پس از انتخاب ابوالفضل علی اف (ائلچی بی)به عنوان رئیس سازمان عمومی به نام جبهه مردمی آذربایجان ، علاقه به اسلام در آذربایجان به سرعت افزایش یافت. تعداد نمازگزاران ، روزه داران و ساختن مساجد افزایش یافته است. جبهه مردمی به رهبری ابوالفضل ائلچی بی پشت این کار بود و در برابر حزب کمونیست مقاومت می کرد.

در شب 19 ژانویه 1990 ، هنگامی که ارتش شوروی به آذربایجان حمله کرد و کشتار مردم بی گناه را آغاز کرد ، شورای عالی جمهوری خودمختار سوسیالیست نخجوان تشکیل جلسه داد و خروج خود از اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد. با توجه به اینکه نخجوان تا سال 1828 بخشی از ایالت قاجار ایران بود ، شوروی عالی نخجوان رسماً از جمهوری اسلامی ایران تقاضای کمک کرد. پاسخ این بود که رفسنجانی ، رئیس جمهوری اسلامی ایران گفت که روسیه (حتی نگفت شوروی! در آن زمان شوروی هنوز فروپاشیده نشده بود و فدراسیون روسیه از شوروی جدا نشده بود) دوست و برادر ما بود. هرکس با او مخالفت کند ، ما با او مخالفت می کنیم!

به عبارت دیگر ، رفسنجانی طرف روس ها بود ، نه مسلمانان ، که در آن زمان بخشی از یک کشور بودند. در آن زمان ، وزیر امور خارجه ولایتی و دیگر مقامات دولتی همان سخنان رفسنجانی را گفتند. اگرچه ملکوتی امام جمعه تبریز بصورت رسمی وارد مسئله نشد ، اما هنگام ملاقات با هیأتی که سند خروج نخجوان از اتحاد جماهیر شوروی را آورده بود ، گریه کرد و سیاست دولت ایران را محکوم کرد.

آذربایجان استقلال خود را در 18 اکتبر 1991 (۲۶ مهر ۱۳۷۰ ) اعلام کرد. اگر ژنرال های ایران در آن زمان آمده و در قره باغ جنگ کرده باشند ، پس آنها نه طرف آذربایجان بلکه طرف ارمنی بودند. از زمان اعلام استقلال آذربایجان تا ژوئیه 1992 (خرداد ۱۳۷۱)، ما نتوانستیم حتی یک روستا را آزاد کنیم. برعکس ، در شب 25 و 26 فوریه 1992 (۶و7 اسفند ۱۳۷۰)، ارامنه با کمک هنگ 366 تفنگ موتوری روسیه ، 613 نفر از جمله 63 کودک ، 106 زن ، 70 پیر را در خوجالی به طرز وحشیانه ای کشتند و و 563 نفر را زخمی و معلول کردند، 1275 نفر اسیر شدند که 150وضعیت نفر آنها هنوز مشخص نیست.

در 8 آوریل 1992 (۱۹ فروردین ۳۷۱ )، ارمنی ها به روستای آغدابان در منطقه کلبجر حمله کردند و 67 نفر را در این روستا کشتند ، 130 خانه را به آتش کشیدند و افراد زیادی را به اسارت گرفتند. مالیبَیلی ، یوخاری قوشجو ، مئشه لی و دیگر  روستاهای مسلمان نشین نیز توسط قلدران ارمنی سوزانده شد و اهالی آنها کشته شدند.

در 6 تا 7 می 1992 (۱۶ و 17اردیبهشت ۱۳۷۱)، دولت ایران عنوان میانجی گری رهبران آذربایجان و ارمنستان را به مذاکره به تهران تحت فراخواند. آنها نیز رفتند و همزمان ارمنی ها شهر شوشا را اشغال کردند. دهها آذربایجانی در جنگ کشته شدند. از جمله کسانی که درگذشتند ، فردی بنام آلبرت آگارونوف یهودی بود. تانک آلبرت آگارانوف تانک ارمنی حمله کننده به شوشا را می زند. سپس هنگامی که می خواستند با تانک حمله دیگری انجام دهند با جسد یک جنگنده آذربایجانی روبرو شدند. آلبرت آگارانوف یهودی تانک را روی بدن شهید نمی راند. وی در حالی که قصد داشت از تانک خارج شود و او را به کناری بکشد توسط یک تیرانداز ارمنی مورد اصابت قرار گرفت. در زمانی که مبارزیهودی نمی خواهد جسد مسلمان را له کند ، رهبران ایرانی در تهران به نام صلح، شرایطی را برای اشغال شوشا ایجاد می کنند. من این را نوشتم تا خواننده خود بتواند رفتار یهودیان و آخوندهای ایرانی را نسبت به آذربایجان ببیند و مقایسه کنند.

در 7 ژوئیه 1992 (۱۶ تیر ۱۳۷۱)، ابوالفضل ائلچی بی به ریاست جمهوری آذربایجان انتخاب شد. گروههای داوطلب مسلح آذربایجانی برای اخراج راهزنان ارمنی از قره باغ و برقراری صلح در منطقه حمله کردند. کل مناطق آغجاکند ،آغدره ، آغ اوغلان ، خوجاوند و برخی از روستاهای “عسگران” از شبه نظامیان ارمنی پاکسازی شدند. در اکتبر سال 1992 (مهر ۱۳۷۱)، نیروهای مسلح آذربایجان به 20-25 کیلومتری خانکندی رسیدند. نیروهای مسلح آذربایجان در حال پیشروی از کلبجر به جاده لاچین نزدیک شدند. در آن زمان ، به پیشنهاد رهبران روسیه و ایران ، جنگ متوقف شد و به طرفین پیشنهاد شد كه در میز مذاكره بنشینند.

آنچه حسن عاملی می گوید در منطق نمی گنجد. اگر ژنرال های ایرانی در پاکسازی قره باغ کوهستانی از دست قلدران ارمنی نقش داشتند ، به این معنی است که در آن زمان رابطه خوبی با ابوالفضل ائلچی بی داشتند! وگرنه  اگر آنها شرکت نکرده اند ، حسن عاملی بر چه اساسی می گوید که ژنرال های ایرانی ما در قره باغ جنگ کرده اند.

در 4 ژوئن 1993 (۱۴ خرداد ۱۳۷۲) ابوالفضل ائلچی بی، توسط روسیه ، ایران و سایر کشورهای بیگانه از قدرت برکنار شد.

پس از برکناری الچیبی از قدرت ، حیدر علی اف به قدرت رسید. لاچین در 18 مه 1992 ، منطقه کلباجار در 2 آوریل 1993 ، آغدم در 23 ژوئیه ، فوزولی و جبرائیل در 23 آگوست ، قوبادلی در 31 آگوست ، زنگیلان در 29 اکتبر اشغال شد. این منطقه با حمایت نظامی و مادی و معنوی روسیه و ایران اشغال شده بود.

مسلمان و ترک، پشت سر مردگان صحبت نمی کنند! حسن عاملی که پشت سر مرده صحبت می کند و از خودش تهمت می زند ، چه دینی دارد واز کدام ملت است؟

رهبران دولت ایران، آذربایجان را به همکاری با اسرائیل متهم می کنند. اما چرا آنها نمی گویند که آنها با روسیه مسیحی و ارمنستان همکاری کرده و فقط از آذربایجان انتقاد می کنند؟ وقتی رهبران ایران ، که خود را مسلمان می دانند ، مسلمانان نخجوان را که در یک روز دشوار به او متوسل شده اند ، ناامید کردند، آذربایجانی ها با چه کسانی باید همکاری کنند؟

فقط 16000 یهودی در آذربایجان زندگی می کنند. امروز جوانان آنها شجاعانه علیه قلدران ارمنی می جنگند. دانیل زابرائیلوف یهودی 18-19 ساله نه تنها به آزادسازی سرزمین های آذربایجان از اشغال راهزنان ارمنی کمک کرد ، بلکه در ویدئویی که از خط مقدم منتشر شد نیز گفت: “امروز من در جبهه خدمت می کنم و به خودم افتخار می کنم! ما سرزمین هایی که 30 سال است اشغال شده اند را آزاد خواهیم کرد! ما از این اطمینان داریم! من و دوستانم صادقانه به آن اعتقاد داریم. من می خواهم به مردم اسرائیل متوسل شوم: از ما حمایت کنید ، برای ما دعا کنید! حق با آذربایجان است! قره باغ آذربایجان است! “

امامزاده ای در گنجه با موشک های شلیک شده از ارمنستان نابود می شود. در زنگیلان ، ارامنه مسجد را به طویله خوک تبدیل کردند. با این حال ، بنا به دلایلی ، نه حسن عاملی و نه دیگر روحانیون و مقامات دولتی ایران سخنی به زبان نمی آورند. زیرا آنها با ارامنه مسیحی متحد شده اند.

من این را نمی گویم ، روزنامه نگاران و سیاستمداران ارمنی می گویند.

قرایر پوقوسیان در سایت اخبار تحلیلی ارمنستان “Armenian Report” نوشت: “كجا می توان انتظار داشت كه چند كلمه در مورد متفقین یا چاقویی كه به پشت خنجر خورده باشد؟” وی در مقاله ای تحت عنوان “کمک دولت ایران به ارمنستان در کشتار مسلمانان” گفت: “روحانیون ایران فرصتی برای کسب درآمد بیشتر از ما به لطف اقدامات اجباری ارمنستان داشته اند و آنها به طور مثمر از آن بهره مند شده اند.” آیا می دانید چرا وقتی ارمنستان قدرت و منابع لازم ، پشتیبانی مادی ، سوخت و سلاح لازم داشت توسط ایران داده شده است؟

ایران با صدور بیانیه های شدید در مورد ممنوعیت فروش و تحویل سلاح از خاک خود به ارمنستان به 30 سال همکاری سودمند خود پایان داد. فارس ها هیچ وقت متمایزی بین وفاداری و پاکی خود قائل نبوده اند.

اگر به ایران فرصت فروش اسلحه به ارمنستان داده می شد ، خرس روسی سال ها بدون روبل می ماند و پنجه خود را می مکید.

در مورد ایران و صاحب فارسی آن ، ما آنها را به خدا می سپاریم. یا به قول خودشان به الله “.

ایران آذربایجان را به همکاری با اسرائیل سوق داد. وی خود با روسیه و ارمنستان همکاری داشت. به گفته این روزنامه نگار ارمنی ، ایران به ارمنستان اسلحه فروخته است. معروف است که اسرائیل هواپیماهای بدون سرنشین را نیز به آذربایجان فروخت.

امروز، آذربایجان برای آزادسازی قره باغ کوهستانی با ارمنستان می جنگد. ارتش ارمنستان به سلاح های روسی و ایرانی مسلح است. ارتش آذربایجان از اسرائیل و ترکیه اسلحه خریداری کرده است. امروز آذربایجان در جبهه ها، ارتش ارمنستان را که مجهز به سلاح های ایرانی و روسی است و از سربازان این کشورها مشاوره می گیرد ، با سلاح هایی که از اسرائیل و ترکیه دریافت کرده است ، نابود می کند.

در برابر این واقعیت ، رویم را به سمت آسمانها بلند می کنم و می گویم: «خدایا ، هزار بار شکر! خوب است که رهبران ایران – رفسنجانی ، ولایتی ، حسن عاملی – آذربایجان را به عنوان دشمن خود دانسته و از خود راندند. اگر آنها ما را از خود نم راندند ، اگر آنها ما را مسلمان می خواندند و به ما کمک می کردند ، ما در جنگ امروز دوباره به ارمنستان باخته بودیم! “

به قلم علی شامیل‌اف [email protected]

15 oktyabr 2020

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا