آذربایجانایرانمقالات

درسهایی  از انتخابات اخیرمجلس شورای اسلامی ایران در غرب آذربایجان نویسنده:نواب کریمی

 

رفتار انتخاباتی کورد ها در انتخابات اخیر شهرهای آزربایجان غربی را می توان بر اساس نظریۀ های نخبه گرایی (موسکا، 1939؛ انگلستاد، 2007؛ کروگستاد وآگوث، 2007)،  شکاف هـاي اجتمـاعی (بشـیریه، 1390؛ لیپست،1372) و قدرت هویت اجتماعی (کاستلز، 2011) تجزیه و تحلیل کرد زیرا که طبق این نظریات و تئوری های علوم جامعه شناسی هویت قومی و یا ملی باعث ایجـاد شکاف اجتماعی در یک کشور چند ملیتی می شود، و نخبگان عامل بسیج توده و شکل دادن به یک سیاست می شوند، و درنتیجه نیروهـاي اجتمـاعی قـومی و ملی ایجاد می شود که در پی مطالبات سیاسی سعی در کسب قدرت برمبناي هویت قومی-ملی خود می شوند. علی رغم شعار تحریم انتخابات در کل ایران، نخبگان کوردی با اقتباس از اندیشه “ماکیاولیستی” (هدف وسیله را توجیه می کند) توانستند براي کسـب قـدرت سیاسـی، میـراث  تاریخی -سیاسی دو ملت (تورک-کورد) درگیر در انتخابات استان را به نفع خود مصادره کرده و مشابه تاکتیک مورد استفاده شان در استانهای غیر آزربایجانی (اکبری و فخاری، 1396)، کشورهای خاورمیانه چون عراق و سوریه (رجوع شود به بخش منابع عربی در انتهای مقاله)، و دیاسپورای کوردی در کشورهای اروپایی (دیانت، 1397)  شکاف ایجاد کرده و هویت ملی -کوردی متمایزي را در شهرهای تورک نشین به وجود آورند. چنین بر می آید که آنان از فرصت به وجود آمده حداکثر بهره از فرآیند نوسازی سیاسی نامتوازن و نمادسازی هویتی نامتعارف را برده تا بتوانند با برندسازی، ژئوپلیتیک نوینی را بر منطقه تحمیل کنند. بدینسان می توان متوجه شد که چگونه چهار سال و شاید سالهای زیادتری گروههای کوردی خواهند توانست هژمونی خود را بر شهرهای عموما تورک نشین آزربایجان تحکم بخشند. این هژمونی صرفا کسب و تثبیت قدرت شخصی یا گروهی نیست بلکه در راستای پروژه تحمیل هویت کوردی با تحریف هویت شهرهایی نظیر اورمیه، سولدوز، و ماکو  از یک شهر تورک نشین به یک شهر کورد نشین می باشد. کوردها من بعد نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا جنجال های تبلیغاتی به راه خواهند انداخت تا هرچه بیشتر واقعیتهای تاریخی و سیاسی منطقه را وارونه جلوه دهند. این نکته را نیز بایستی در نظر گرفت که با توجه به آمار انتخابات مجلس شورا، از 290 کرسی مجلس، کوردها سی و دو کرسی را تصاحب کرده اند، یعنی در حدود یازده درصد کرسی ها که این در کل نشان دهنده یک هویت قومی-ملی کوردی قابل توجه در جغرافیای ایران می باشد. شاید در نگاه اول این گزاره ها اغراق آمیز باشند اما واقعیتی بسی تلخ و تکان دهنده آنجا آشکار می شود که نخبگان تورک، حاکمیت جمهوری اسلامی، و ملت تورک آزربایجان در به وقوع پیوستن این پدیده به دور از ذهن دخیل هستند.

این پدیده باعث نگرانی هایی چند بعدی می باشد:

یک: بزرگترین نگرانی، جولان گروههای تروریستی کوردی در غرب آزربایجان می باشد که باعث شکاف و واگرایی هرچه بیشتر دو ملت تورک و کورد در این ولایت خواهد شد. با توجه به اینکه استانداری این استان توسط حاکمیت جمهوری اسلامی همیشه به یک کورد واگذار می شود این پدیده انتخاب نمایندگان کورد در شهرهای تورک نشین شاید منجر به انفعال و طرد سیاسی هرچه بیشتر تورک ها در استان شود. هر چند هویت نظامی منطقه اساسا بر تفکر و حضور تورکان استوار می باشد اما بایستی در نظر گرفت که نظامیان تورک در سیاست گذاری کلان نظامی کشور تقریبا هیچ نقشی ندارند و صرفا فرمانبردار هستند.

دو: حاکمیت جمهوری اسلامی به دلیل آگاهی از حساسیت تورک ها نسبت به جولان تروریسم کوردی در مناطق عموما  تورک نشین استان آزربایجان غربی از این وضعیت سوء استفاده کرده خواهان جذب تورکان و تعریف نکات مشترک بین خود و تورک ها می باشد تا بتواند با سیاست بحران زایی، تفرقه افکنی و تضعیف دو ملت همسایه تورک و کورد، دوام هژمونی پانفارسی در کل منطقه را تضمین کند. از طرف دیگر، حاکمیت جمهوری اسلامی به سبب اینکه کوردهای ایران تورکیه را کشوری دشمن می پندارند و جمهوری اسلامی خود نیز تورکیه را رقیب منطقه ای (و تقریبا دشمن) خود می داند از کوردهای آزربایجان غربی به عنوان حائل میان غرب آزربایجان و تورکیه استفاده می کند و در بسیاری مواقع امتیازات محدود و کنترل شده را در اختیار کوردها قرار می دهد تا بتواند از خصومت کوردها و تورکیه بیشترین بهره برداری سیاسی را انجام دهد. سیاست جمهوری اسلامی در غرب آزربایجان بر مبنای “بازی مرکب” می باشد که در آن هدف تقویت عنصر کورد در مقابل ملت تورک و تضعیف ژئوپلتیکی تورک ها می باشد. این بازی، بازی برد-برد و عادلانه نیست، این یک بازی برد برای حاکمیت جمهوری اسلامی (و ملت فارس) و باخت سایر ملل ایرانی (تورک، کورد، عرب، و …) می باشد. از زاویه دیگر به این مساله نگاه کنیم می توان چنین دریافت که جمهوری اسلامی (حاکمیت راسیستی-پان فارسی) با رو در رو قراردادن دو هویت متفاوت و سرکوب شده تورک و کورد، نه تنها خود را از نفرت و انتقام این دو ملت نسبت به خود مصون نگه می دارد بلکه خشم این دو ملت را رودرروی هم قرار می دهد تا آنها را مشغول خودشان کرده، انرژی روانی آن ها را تخلیه نموده،  و توازن قوا را به نفع خود برقرار کند.

سه: این نگرانی و حالتی از سرخوردگی موقتی نیز پدیدار می شود که نخبگان سیاسی آزربایجانی و فعالان حرکت ملی بر سر موضوع سیاسی (امر سیاسی-اجتماعی) و گفتمان حرکت ملی تورکان در ایران توافق ندارند و سمت و سوی فعالیت های نظری و عملی شان فاقد چهارچوب منسجم و نظم و نظام می باشد. به دلایل عدم قطعیت، فقدان قاطعیت، و کمبود اجماع و اتفاق، رهبریت و بسیج توده ها در برهه های حساس اینچنینی ناممکن گشته است.  می توان ادعا کرد که عموما بزرگترین خلا و کاستی در میان نخبگان و ملت تورک آزربایجان در ایران نبود نخبه روشنفکر و فهم ناقص از سیر تاریخی و کنونی پدیده ها و تحولات محلی، منطقه ای و جهانی می باشد. خصوصا تحولات و سیر جهانی شدن و اثرات مرکب آن بر جوامع همچنان سالهاست که برای ملت ما گنگ و شوک  آور می باشد. باستی اشاره نمود که به تعبیر مانوئل کاستلز گرچه جهانی شدن عامل حذف فاصله زمانی-مکانی در بین جوامع و ملل است اما در عین حال منصه ظهور وتقویت هویت های جمعی (ملی، قومی، مذهبی و …) می باشد. به نظر وی در عصر جهانی شدن اطلاعاتگرايى پارادايم مسلط جوامع می باشد و در چنین جوامع اطلاعاتی، هویت به عنوان اصل سازمان‌دهنده، به وجه بارز “قدرت” تبدیل شده است. بعلاوه، جهانی شدن منجر به شبکه سازی جوامع می شود به طوری که سیاست در جوامع شبكه ای به عنوان “سياست اطلاعاتى” تعریف می شود. در تحليل كاستلز،  “قدرت” به عنوان ابزار كنترل، تاثیر و بهره برداری از نهادهای دولتی، ماهیتی رئالیستی تر از «سياست» دارد. بازيگران شبكه اى كه ازمنابع برترى از جمله شبكه هاى ارتباطى و رسانه اى برخوردارند، درنهايت به سياستمداران فعال تبديل مى شوند. در کل می توان نتیجه گرفت که در عصر اطلاعات نخبگان سیاسی آزربایجانی و فعالان حرکت ملی با اصول و قواعد “سياست قدرت” آشنایی کافی را ندارند و در نتیجه دچار ناکامی های اینچنینی می شوند.

چهار: اگرچه تحریم انتخابات از طرف اپوزیسیون فارسی همیشه و همچنان تبلیغ می شود، این شائبه به وجود می آید که افکار عمومی غرب آزربایجان در این مورد خاص و حساس از طرف اپوزیسیون اداره شده است. مدیای فارس زبان اپوزیسیون توانایی جذب مخاطب و شکل دهی افکار عمومی را داراست. چنان که تلویزیون فارسی زبانی چون “من وتو” با عنوان «آینه خطاپوش شاهان پهلوی» توانست شعارهای ارتجاعی را در حرکت ها و جنبش های اخیر ایران تبلیغ و ترسیم کند. مدیای ضعیف آزربایجانی نیز در این مورد خاص (تحریم انتخابات) همسو با اپوزیسیون فارسی حرکت کرد که تحقیق عمیق علل و عوامل این نوع موازی کاری ضروری می باشد.

پنج: اینطور به نظر می رسد که نخبگان سیاسی دچار خودشیفتگی شخصی و خودشیفتگی جمعی (collective narcissism) شده اند. در ادبیات روانشناسی اجتماعی اعتقاد به عظمت درون گروهی مشروط بر به رسمیت شناخته شدن توسط عوامل خارجی را خود شیفتگی جمعی می نامند (سیکوکا و کیسلاک، 2020). خود شیفتگی جمعی و ملی در حالت مثبت می تواند موتور محرکه انسانها، و گروهها، و ملل شود اما واضح است که در غرب آزربایجان در بحبوحه انتخابات خود شیفتگی جمعی نیازهای روانی افراد برای تقویت و تطمیع اگوی (نفس) پوشالی و توخالی را برآورده می کند. بر همگان پوشیده نیست که معمولا در شهرهای عموما تورک نشین برای یک کرسی مجلس حداقل سی نفر کاندید حضور پیدا می کند، در صورتی که کوردها همیشه در این شهرها بر سر یک کاندید کورد اجماع می کنند. هرچند شائبه مهندسی انتخابات از طرف حاکمیت وجود دارد، که حتی اگر این گزاره نیز صحیح و قابل استناد باشد بازهم می توان استدلال کرد که حاکمیت از خود شیفتگی جمعی و شخصی تورکان در آزربایجان غربی بیشترین بهره را می برد.

در کل وقوع چنین اتفاقاتی نبایستی باعث تضعیف روحیه مبارزاتی گردد بلکه بایستی تمامی کاستها، ایرادات و اشتباهات را مورد بررسی قرار داده و طرحی نو درانداخت. نخبگان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی و … آزربایجانی و تمامی تورکان ساکن در جغرافیای ایران بایستی برای عدم تکرار چنین حوادثی آمادگی داشته و برنامه ریزی کنند. وفاق و اجماع نخبگان (نه تضادشان) نشات گرفته از هدف غایی و نهایی (منافع مشترك ملی) و اصول اساسي (آرمان مشترک ملی)، عامل تغییرات بزرگ و مثبت می باشد. در ذیل مبحث نخبگان، درک موقعیت و مقام نخبه در جامعه اهمیت دوچندان دارد؛ بایستی در نظر گرفت که نخبه به عنوان اقلیت داراي قدرت و شهرت، خودمختار، خودآگاه، و تعيين كننده تمام تغييرات است و همینطورتوده به عنوان اکثریت، نقش بازتوليدكننده قدرت نخبه را ایفا می کند. با تمام این تفاسیر بایستی دقت نمود که منش، رسالت و افق نظر روشنفکران فراتر از جایگاه و تاثیر نخبگان می باشد. روشن فکری علاوه بر تفکر و اندیشه انتقادی، داشتن اندیشه ای روشن در خصوص واقعیات جامعه و تبیین راه کارهایی برای رفع و حل مسائل و مشکلات هنجاری جامعه نیز تعریف می شود. در این راستا می توان اظهار کرد که روشن فکر کسی است که در چاله های فکری تعصب (ایدئولوژی)، تحزب (سیاسی)، تقید (مکانی-زمانی) و تخصص (علمی-حرفه ای) گرفتار نشده و خارج از این تله های فکری تعقل کرده، با اتکا به اطلاعات تجربی و عقلی، بیشتر، عمیق تر و پیچیده تر می اندیشد و روشنگری می کند. یک روشنفکر در بستر یک ایدئولوژی یا جریان فکری خاص که در جهت تحریک احساسات، تهییج عواطف و تزریق تئوری است، اندیشه ورزی نمی کند بلکه بر اساس دیدگاهها و اصول روش علمی (فرانسیس بیکن و رنه دکارت)، رفاه و سعادت (توماس مور) و منفعت گرایی (جِرِمی بنتام) در راستای هویت، آرمان و منافع ملی ملت خود قضاوت عقلی و سنجش‌گرانه می کند. رستاخیز ملی تورکان با رهبریت حرکت ملی آزربایجان جنوبی در سیر تاریخی خود در منطقه جغرافیایی موسوم به ایران که به منصه ظهور و حالت اکنونی رسیده است نشات گرفته از قدرت هویت ملی تورکی است و هدف غایی اش حفظ منافع ملی-تورکی است. مطالعه سیر تاریخی و کنونی حرکتهای ملتهای دیگر در جهت تعیین سرنوشت، احیاء حقوق ملی-انسانی و تامین منافع ملی و نیز آشنایی با سایر جریانهای هویت طلبانه در سایر مناطق دنیا تفکر روشن بینانه خارج از برش (مقطع) زمانی –مکانی (تاریخی-جغرافیایی) را به دست خواهد داد. همچنین کاوش تحولات اجتماعی در پارادایم جهانی شدن نیز تفکر یک روشنفکر حرکت ملی را روشن تر، وسیع تر، عمیق تر، و دقیق تر خواهد ساخت. همینطور بایستی در نظر داشت که عقل یا فکری که در میان مقدمات و نتایج یک تخصص علمی (مثلا فیزیک، زمین‌شناسی، یا فلسفه) یا حرفه ای (مثلا پزشکی، روانشناسی، یا مهندسی) در نوسان است فکری روشن نیست یا به تعبیر دیگر کسی که مثلا فیلسوف، ریاضی دان، پزشک مغز و اعصاب، یا مهندس برق نخبه است را نمی توان لزوما روشنفکر قلمداد کرد گرچه برعکس این حالت می تواند اتفاق بیافتد (یعنی یک روشنفکر می تواند همزمان مثلا پزشک یا شیمی دان نیز باشد). بنابرین روشن فکر حرکت ملی با تکیه بر دانش و مهارت مبتنی بر تولید فکر و ترسیم نقشه آینده، منافع ملی تورکان در ایران را در کانون اندیشه ورزی خود قرار خواهد داد.

همچنین در بحث منافع مشترک ملی بایستی کاملا هوشیارانه و سنجیده عمل کرد. منافع ملی آزربایجان جنوبی و تورکان در ایران بر منافع دیگر ملل دنیا و منطقه (حتی تورکیه) ارجحیت دارد. اگر منافع ملی ایجاب کند آزربایجان جنوبی می تواند در موردی یا مواردی براساس انگیزه‌های پراگماتیک (نه براساس شباهت‌های سیاسی و ایدئولوژیک) سیاستهای راهبردی اش را با سیاست های جمهوری اسلامی همپوشانی دهد. همچنان که حاکمیت جمهوری اسلام در ذات خود رقیب (و دشمن) تورکیه می باشد اما در موارد بسیاری با دولت تورکیه تعامل و همکاری دارد. حتی در برخی موارد این تعامل و داد و ستد سیاسی بین ایران و تورکیه به ضرر حرکت ملی تمام شده است. به عنوان مثال دیگر می توان رابطه ایران و اتحادیه میهنی در کوردستان عراق و پ ک ک (حزب کارگران کردستان در تورکیه) اشاره نمود که اولا به لحاظ تاریخی ایران برای ایجاد توازن با حزب دموکراتیک کردستان عراق (که روابط نزدیک‌تری با آمریکا و اسرائیل دارد) رابطه خود را با اتهادیه میهنی تداوم می بخشد. دوما، ایران برای کاهش قدرت و نفوذ حزب دموکراتیک در عراق، ایجاد توازن با ترکیه در منطقه و کنترل نقطه مهمی از مسیر ترانزیتی بین عراق و سوریه برای دسترسی به شبه‌نظامیان در سنجار از پ‌ک‌ک به‌ عنوان ابزار استفاده می کند. ایران سعی می‌کند اتحادیه میهنی را ترغیب کند که میان پ‌ک‌ک-ی پ گ (یگان‌های مدافع خلق در سوریه) و آمریکا فاصله بیاندازد. همینطور در سوریه، ایران پ‌ک‌ک و یگان‌های مدافع خلق را به‌عنوان بازیگرانی می‌بیند که می توانند نفوذ ایالات متحده را محدود ‌کنند. ثالثا، در روابط اتحادیه میهنی و پ‌ک‌ک مهم‌ترین نکته‌ای که باعث نزدیکی این دو طرف می‌شود، خصومت آنها با حزب دموکراتیک کردستان است. اتحادیه میهنی به‌عنوان پشتیبان رسانه‌ای، تبلیغاتی و تامین کننده مالی پ‌ک‌ک عمل میکند. و بدین علت می توان چنین برداشت کرد که در این مثلث استراتژیک ایران-اتحادیه میهنی-پ‌ک‌ک، هر یک از اعضای آن اهداف خود را پیگیری می‌کند (دیلی صاباح: ایران، اتحادیه میهنی کوردستان عراق، و پ ک ک: آینده مثلث استراتژیک). در نتیجه منافع ملی تورکان در ایران نیز بسان هر ملتی قائم به ذات بوده و بنابراین مبارزات و استراتژی های حرکت ملی تورکان در ایران نیز بایستی مستقل و مبتنی بر منافع ملی بوده و بایستی عاری از دخالت های دول بیگانه باشد. حرکت ملی تورکان در ایران نه پوزیسیون و نه اپوزیسیون می باشد؛ بلکه هدف احیا هویت ملی-تورکی، کسب اقتدار و حفظ منافع ملی در ایران است.

کلام آخر:

هرچند که رفتار نخبگان کوردی در انتخابات مجلس شورا در آزربایجان فرصت طلبی و بد عهدی قلمداد می شود اما می توان رفتار و عمل آنها را در راستای منافع ملی کوردها نیز توجیه کرد. کوردها در مقام منافع ملی خود بسیار سنجیده و حساب شده اقدام می کنند طوری که مهاجران دیروزی مدعیان امروزی تصاحب شهرهای تورک نشین شده اند.

نخبگان آزربایجان قادر به درک و بهره برداری از پتانسیل عظیم قدرت هویتی حرکت ملی تورکان در آزربایجان و سراسر ایران نیستند. بیم آن می رود که این پتانسیل رفته رفته با دسیسه های موذیانه پان فارسیسم و ایرانشهری هرچه بیشتر محدودتر و در نهایت مستحیل گردد. باید یادآوری کرد که جمهوری اسلامی تشیع سیاسی و قدرت هویتی آن را (از طریق نیروهای نیابتی در منطقه) با هدف چالش کشیدن قدرت های بزرگ مدبرانه، عاقلانه و کاملا بجا و موفقیت آمیز به کار برده است. اما بایستی در نظر گرفت که معمار تشیع سیاسی و رهبری جهان تورک و جهان اسلام اساسا تورک های آزربایجان و خاقان های تورک (مخصوصا شاه اسماعیل بزرگ) هستند، لیکن پان فارسیزم این ابزار قدرت هویت را در صد سال اخیر از دسترس تورکان درآورده است و در دو دهه اخیر حاکمیت جمهوری اسلامی به طور کامل آن را قبضه کرده و بهره برداری می نماید. شیعه گری کنونی در آزربایجان صرفا تبدیل به یک سری آیین ها و کارناوال های مذهبی مانند عاشورا در میان تورکان شده است. روشن فکران حرکت ملی نه تنها بایستی بر تقویت قدرت هویت ملی در بین تورکان تمرکز کنند بلکه بایستی حتی هویت شیعه گری سیاسی را در اذهان ملت احیا کرده و در راستای منافع ملی باز تعریف کنند. شیعه گری سیاسی به معنای تسکین، تحمیق و تدخین توده ها (به نفع پانفارسیزم) نیست بلکه منظور دقیقا باز خوانی معنا و مفهوم و کارکرد سنتی آن در بین تورکان و سلاطین تورک در قالب اندیشه ها و استراتژی های سیاسی معاصر می باشد.

نخبگان آزربایجانی و فعالان حرکت ملی در جامعه شبكه اى، براى دستيابى یا ایجاد شبكه ها و كنترل جريانها ها تلاش ها و قدم های  برنامه دار ندارند در نتیجه قادر به تغییر دوگانگى دولت سنتی-شهروندان و تبدیل آن به يك سناريوى جديد جامعه شبکه ای با شاکله هويت محلى و ملی تورکی در ایران در بستر جريان جهانى اطلاعات نیستند. شبکه ای از هویت های محلی پیوسته با استفاده از تکنولوژی ها و ابزارهای ارتباطی منجر به تقویت هویت ملی- تورکی در اقصا نقاط ایران از اردبیل، اورمیه، و تبریز گرفته تا ترکمن صحرا، خوراسان، ساوه، زنگان، قزوین، همدان، کرمان، اصفهان، اراک، قم، تهران، کوردستان، کرمانشاه، خوزستان، و یورد قشقایی خواهد شد و در نتیجه اتحاد نیز تقویت شده و رسیدن به اهداف غایی میسرتر خواهد شد.

یک نماد بارز موفق از نمود جامعه شبکه ای و بروز قدرت هویت ملی، بازی های فوتبال تیم تراکتورسازی می باشد که در آن فعالین حرکت ملی و ملت آزربایجان به صورت خودجوش و فعالانه در استادیوم ها حضور می یابند. اما این حضور نتیجه ای آنچنان فراگیر و چشم گیر در جهت بسط و تعمیم جامعه شبکه ای در سرتاسر مناطق تورک نشین ایران ندارد. برعکس، شاید بتوان گفت تماشا و تشویق بازی های فوتبال صرفا مجال و محلی برای تخلیه انرژی روانی نشات گرفته از کمپلکس ملت فرودست آزربایجان (جنوبی) در ایران می باشد. هر چند مسلم است که ایستار و حس فرادستی یا فرودستی یک ملت پدیده ای انتزاعی و اجتماعی-روانی می باشد اما تورکان در ایران با مطالعه و آگاهی از تاریخ خود می توانند به قدرت هویتی خود بار دیگر ایمان بیاورند. تاریخ سرفرازی که در آن سلاطین تورک بیش از هزار سال توانستند ملت تورک را براساس قدرت هویت (یا قدرت عصبیت به تعبیر “ابن خلدون”) با خود همراه کنند و با توسل به این هویت ملی تورکی (و نیز مذهبی) توشه و توان خود را حفظ کرده و با قدرت نظامی مدعیان دیگر را شکست داده و حاکمیت خود را ماندگار کنند.

بنا بر رسوم کهن تورکی لازم است که یک شورای متشکل از ریش سفیدان تورک در آزربایجان جنوبی و سرتاسر ایران تشکیل شود تا بتوان تجربیات و ارزشهای معنوی نسلهای گذشته را به نسل های جدید انتقال داد. در عین حال بایستی بر نسل جدید سرمایه گذاری کرد. خصوصا بایستی در نظر داشت که نسل جدید نسل جهان مدرن است و هوشمندانه می‌اندیشد؛ دارای آگاهی وافر به حقوق انسانی خود است؛ و به دلیل پیشرفتهای روزافزون ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی، قدرت تاثیر و کنترلش بر سیاست‌ها، رفتارها و خطاهای حاکمیت به شدت افزایش یافته ‌است. این نسل ابزارهای کاملاً عملی دردست دارد تا با قوانین و دیدگاههایی که با طبیعت و روح او همخوانی ندارند مبارزه کند. این نسل درک عمیق‌تر از زندگی دارد و تجربه زیستن را عمیقا  دوست دارد. نسل های قبلی، نسل هایی بودند که احتیاج به تدبیر و راهنمایی بزرگان داشتند تا بتوانند مشکلات را حل کنند و راه خود را بیابند، اما نسل جدید از لحاظ عملی و علمی بلاتکلیف نیست، خود حلاج مشکلات، گره ها و بن بست هاست، و بر قواعد بازی آشناست. فقط بایستی به این نسل اعتماد کرد.

هر چند در بحبوحه بازی ها و نقشه های سیاسی جاری، جریان پان فارسیزم و ایرانشهری فعلا دست بالا را در ایران داراست، اما با امید به پیروزی، حرکت هوشمندانه، تکیه بر پشتوانه تاریخی، جغرافیایی، و جمعیتی، اتفاق و اجماع بر سر گفتمان و موضوع سیاسی (امر سیاسی) و نیز درک تحولات شتابان جهانی و منطقه ای می توان غرور ملی، قدرت و اقتدار ملی را دوباره احیا کرد و با اعتماد به خواست و اراده ملت تغییرات مثبت را ایجاد کرد. نزدیک به یک قرن فقدان حاکمیت ملی تورکان در ایران، عامل  فرودستی و تنزل جایگاه و منزلت تاریخی-اجتماعی تورکان شده است. در نتیجه نبایستی انتظار داشت که این توقف و پس رفت صد ساله را  یک شبه و در چشم بر هم زدنی جبران کرد. بایستی تئوری، نقشه، و برنامه‌ای دقیق ارائه نمود تا  با ترسیم و اجرا آن توسط نخبگان و خود ملت به هدف غایی و بلند مدت کسب اقتدار ملی و حفظ منافع ملی دست یافت.

گلجک بیزیم دیر!

نواب کریمی-ایالات متحده (دهم مارچ سال 2024)

منابع:

الف) منابع فارسی:

اکبری، ح. و فخاری، ر. (1396) نقش قومیت در رفتار انتخاباتی اجتماعات چندقومیتی (مورد مطالعه شهرستان بجنورد). جامعه شناسی کاربردي، سال بیست هشتم، پیاپی شماره(66)، شماره دوم.

احمدلو، ح. (1381) بررسی رابطه میزان هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان تبریـز، پایـان نامه کارشناسـی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس .

بشیریه، ح. (1390) جامعه شناسـی سیاسـی، نقـش نیروهـاي اجتماعی در زندگی سیاسی ، تهران: نشر نی.

دیانت، د. (1397) نخبگان، ملی گرایی و دیاسپورای کرد. فصلنامه دولت پژوهی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال چهارم، شماره ،51 پائیز ،5317 صفحات 518ـ7.

ب) منابع عربی:

لماذا احتج الأكراد على قرار “الاتحادية” بشأن قانون انتخابات كردستان العراق؟ الجزیره (https://www.aljazeera.net/politics/2024/2/24/%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%B0%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%83%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%89-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A9)

صعود الأكراد في سوريا، الشرق الاوسط مرکز مالکوم کیر-کارنیغی (https://carnegie-mec.org/sada/50857)

ج) منابع انگلیسی:

Castells, M., (2011). The Power of Identity (Information Age Series), 2nd Edition, ISBN: 978-1-444-35629-8.

Cichocka, A., Cislak, A., (2020). Nationalism as collective narcissism, Current Opinion in Behavioral Sciences,34,69 -74, https://doi.org/10.1016/j.cobeha.2019.12.013.

Engelstad, F. (2007) Social and political elites in modern democracies. In Engelstad, F., & Gulbrandsen, T. (editor). Comparative studies of social and political elites. Amsterdam: Elsevier JAI.

Krogstad, A., and Aagoth, S., (2007). Seductive heroes and ordinary human beings: charismatic political leadership in France and Norway. In Engelstad, F., & Gulbrandsen, T. (editor). Comparative studies of social and political elites. Amsterdam: Elsevier JAI.

Lipest, S., (1964). Religion and politics in the American past and present. In Religion and social conflict, edited by R.lee and M.Marty New York: Oxford University Press.

Mosca, G., (1939). The ruling class. McGRAW-HUL BOOK COMPANY, INC. NEW YORK AND LONDON.

Iran, PUK and PKK: Future of strategic triangle, Daily Sabah, accessible via: https://www.dailysabah.com/opinion/op-ed/iran-puk-and-pkk-future-of-strategic-triangle

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا