مبارزهای که نه برای دموکراتیزه ساختن جامعه و کشور، ساخت بنیانهای دموکراسی خواهانه با توسل به روشهای انسانی و اخلاقی، بلکه تمام تلاششان برای کسب قدرت و بعد از آن تصاحبِ آچار زندان برای سرکوب آزادی بیان و مخالفینِ خویش بوده است. در این راه نیز از دو قوهی پوپولیسم و لمپنیزم یاری گرفتهاند. در برهههای مختلف لمپنها را میداندار کرده و شعارهای پوپولیستی سر دادهاند، و در راه رسیدن به اهدافشان اجازه بازیگری و دیده شدن را تنها برای کسانی مهیا ساختهاند که در زمین آنها بازی کنند و یا نقش بازیچه برای آنان داشته باشند، در غیر این صورت آنان تنها بازیگران بدون مخاطب و بدون طرفدار خواهند بود.
یعنی گروه حاکم و گروه اپوزیسیون اجازه دیده شدن را نه به بازیگران بلکه به بازیچههایشان میدهند تا در آینده میز شطرنج آنان برای کسب قدرت سیاسی توسط بازیگران مستقل به خطر نیفتد. در حوزه تاریخنگاری نیز اجازه دیده شدن در جامعه به افرادی داده شده که برای ایدئولوژی پان ایرانیسم قلمروسازی کرده و از زبان و فرهنگ بومی شان قلمرو زدایی کردهاند.
بعنوان مثال در مشروطه ستارخان و باقرخان بعنوان قهرمانان ملی(سالار و سردار ملی)، بعدِ آنها شیخ محمد خیابانی بدلیل مخالفت با نام جمهوری آزربایجان و نام نهادن حکومت آزادستان برای خود … اجازه دیده شدن دارند. اما پیشهوری و حکومت یک سالهاش بدلیل قلمرو زدایی از پان ایرانیستها و تلاش برای بسط فرهنگ و زبان تورکی، نباید دیده شود، او بایستی فقط و فقط یک عامل و مزدور بیگانه برای آیندهگان معرفی گردد. عرصه سیاست عملی و نظری عرصهای بسیار پیچیده و دشوار است. بایستی هر قدم و هر نوشتهای را چندین بار سنجید و بعد از تحلیل و ارزیابی چند بُعدی آن را به اشتراک گذاشت. از نظر نگارنده این سطور در کشور ایران چندین ستم و شکافِ فعال وجود دارد :
۱. ستم ملی یا شکاف قومی
۲. ستم یا شکاف طبقاتی
۳. ستم یا شکاف جنسیتی
۴. ستم یا شکاف مذهبی که بین اهل تسنن در جغرافیای خاص و تشیعِ حاکم بر کشور فعالتر است.
مبارزان و فعالین نمیتوانند در همهگیِ این چهار عرصه بصورت آکتیو فعالیت نشان بدهند چرا که هم از توان خارج است و هم شدنی نیست. بر همین اساس فرد بر اساس اولویت خویش، با تکیه بر فاکتورهای (ملیت، زبان، فرهنگ و جغرافیا، در شکاف قومی)، با (فاکتور جنسیت در شکاف جنسیتی یا فمنیسم) و (فاکتور مذهب در شکاف دینی)، تشخیص میدهد که در لبهی کدامین شکاف قرار گرفته و به اعتراض و فعالیت مستمر بپردازد.
بعبارتی دیگر کسی که در لبه شکاف قومی قرار میگیرد بر فاکتور ملیت یا قومیت، زبان، فرهنگ و محیط زیستِ خویش تکیه زده است. و فردی با تکیه بر تضادهای جنسیتی تصمیم گرفته است که بر لبه شکاف فئمنیستی قرار بگیرد. این قرار گرفتنها و اولویت بندیها کاملا طبیعی است. زیرا اگر این اولویت بندی و مرز بندیها نباشد یک فعال تورک خشکاندن دریاچه اورمیه را رها کرده و باتلاق گاوخونی و وضعیت پیروز، توله یوز پلنگِ ایرانی را اولویت اعتراضیاش قرار میدهد. یا نابودی حق حیاتِ خویش را به نظاره نشسته و دنبالهروی جنبشِ ژن، ژیان، ئازادی که یک شعارِ پوپولیستی و چپی از نوعِ عبدالله اوجالانی است و سرانجام و سنخیتی با شکاف و میدان فعالیتی او ندارد میگردد.
از لحاظ حقوق بشری، اصل آزادی و کرامت انسانها، آزادی بیان و اندیشه، دفاع از مظلوم و محکوم ساختن ظلم امری است ستودنی که هر فرد فعالی در چهار شکاف فوق الذکر میتوانند از یکدیگر حمایت نمایند. منتهی این حمایت بهتر است که جنبه فردی داشته باشد نه جمعی و در سطح یک جنبش ملی. همچنین شایسته است که این حمایتها در وهله اول برای هم رزمان که در شکافِ مشترک هستند باشد، سپس برای سایرِ گروههای معترض و شکافهای فعال.
چرا که از بین این چهار شکافی که اشاره شد شکاف قومی مظلومترین شکاف از نظر قدرت رسانه است. فعالین این شکاف بعد از بازداشت شدنشان اکثرا در بایکوت و سکوت خبری قرار دارند. شکاف جنسیتی نیز بخاطر دلایل و منافع مختلفی که برای حامیان غربی رسانههای بین الملل دارد از بالاترین سطح حمایتی در جهت دیده شدن برخوردار هست، بعد از این شکاف نیز شکاف طبقاتی قرار میگیرد. اما شکاف قومی و فعالین آن هرگز دیده نمیشوند و مظلومترین هستند. چونکه فعالین سایر شکافها(کمونیستها، فئمنیستها و پان ایرانیستها) فعالین این شکاف را مرتجع و متجاوزین به تمامیت ارضی ایران میدانند و تجزیهطلبشان میخوانند.!
در واقع سایر شکافها این نگاه دشمن مآبانه را برای بایکوت شدنشان ندارند. برای استدلال سخنم اشاره میکنم به این موضوع که در شانزده و هفدهم بهمن ماه، بیش از پانزده نفر از فعالین تورک که متعلق به شکاف فعال قومی هستند بازداشت شدند. از بین آنان حداقل چند نفرشان دارای سوابق فعالیتی بالایِ بیست سال، تحلیلگری، نویسندهگی و تاثیرگذاری فراگیر بودند، اما ما شاهد بودیم که از سوی فعالین سایر شکاف ها و ارگان های خبری شان این بازداشت شدگان بایکوت به تمام معنا شدند.
از سوی خبرگزاریها و صدا و سیمای جمهوری اسلامی، انگ جاسوس، تروریستهای رژیم صهیونیستی، خرابکارانِ هدایت شده از باکو و … نامیده شدند، در آن برهه حتی یک شخص، یک تشکیلات و یک فعالِ تورک پیدا نشده است که در یک کلیپ روشنگرانه، مقاله و لایوی پرده از این سناریوها بردارد، و فعالینِ سایر شکافها نیز به این سمپاشیهای ناجوانمردانه فقط و فقط نظارهگر ماندهاند. و در زمان نگارش این مطلب هنوز هم چندین نفر از بازداشت شدگان در زندان ائوین محبوس هستند و آزاد نشدهاند. در چنین وضعیت تاسف انگیزی ما شاهدیم که انسانِ تورک، فعالِ تورک، حمایت از فعالینِ شکاف قومی را رها کرده و در حمایت از طیفهایی که به حد کافی از پشتوانهی رسانهای و جهانی برخوردار هستند از یکدیگر سبقت میگیرند تا بلکه خودشان نیز بدین طریق توسط رسانههای پر مخاطب آنان دیده شوند.!
۱۴۰۳/۲/۹