آذربایجانایران

زنگه زور در گیر ودار مناسبات قدرت ✍بهنام کیانی اجیرلی

سیاست جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه بر اساس ائدولوژی شیعه ، مقابله با امریکا و غرب به عنوان" شر مجسم" تعریف شده است

اما این   سیاست در قفقاز ، مبنای دیگری دارد . قفقاز برای ایران معادله ای  الاحده  محسوب می شود  و مستقیما  با ساختار سیاسی قدرت در داخل کشور مرتبط است در واقع امر ماهیت  تشکیل کشوری با نام جمهوری آذربایجان در این منطقه برای ایران حکم حیات و ممات داشته است .ایران در دوره حاکمیت جبهه خلق  که سیاستی ملی گرایانه داشت ،رویکردی دوگانه برای مهار سیاست این حزب به کار برد . تقویت قوم گرایی در بین تالش ها  و استفاده از اهرم ارمنستان به عنوان بازوی بازدارنده برای حل نشدن مناقشه قره باغ دو فاکتور اساسی این سیاست بودند .  بعد از سرنگونی جبهه خلق،و در دوره کوتاهی از حیات سیاسی حیدر علیوف ،دکترین سیاسی ایران به سمت تطبیق شرایط لبنان با وضعیت آذربایجان تمایل یافت و سعی نمود نمونه مشابه از  نیروی نیابتی حزب الله را در آذربایجان به وجود آورد. طبعا این خواسته نه مورد خواسته حیدر علیوف بود  و نه  روس ها و ترکیه  .لذا این سیاست نتوانست پا بگیرد و علی اوف مانع شکل گیری آن شد . در چنین وضعی پیمان متارکه  جنگ با ارمنی ها از طرف آذربایجان، و سیاست حسن همجواری با ایران ، در دستور کار حیدر علیوف قرار گرفت .این سیاست ناظر بر  عدم مداخله طرفین  در امور یکدیگر بود .این اتفاق باعث در به دری و آوارگی و نهایتا باعث خروج بسیاری از ملی گرایان آذربایجان ایران از این جمهوری شد و برای فعالیت آنها محدودیت های اعمال گردید .با توجه به شرایط دست بالای ایران در آن برهه تاریخی  ،مفاد این سازش از سوی ایران چندان جدی گرفته نمی شد و شبکه سحر مدام علیه سیاست های حیدر علی‌اف ، و تقویت قوم گرایی تالش ها برنامه های پخش می کرد . این سیاست رسانه ای به یک رویه ثابت  در   ایران در آمد .در این دوره علی رغم اینکه دولت و ملت آذربایجان در رسانه های رسمی و غیر رسمی ایران مورد تحقیر واقع شدند اما از ناحیه دولت آذربایجان حرکتی و یا حتی اعتراضی نسبت به این شیوه برخورد ،صورت نگرفت و اگر هم اعتراضی بوده ،غیر رسمی بود و در رسانه ها بازتابی نداشت . در این دوره ایران عالی ترین روابط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را با دولت ارمنستان داشت بدون آنکه از ناحیه آذربایجان ناخرسندی ها یا اعمال سیاست خاصی را شاهد باشد . تنها اعتراض به یاد مانده از  آن برهه خاص تاریخی،  برنامه کومپاس اصغر فردی بود که به شکلی آشکار به  آذربایجان می تاخت و ماهیت و هویت آذربایجانی را فاقد سابقه ملت و دولت می دانست . اصغر فردی آشکارا ،هویت آذربایجانی را هویتی ایرانی فارسی می دانست و نگاه الحاق گرایانه به این کشور برای پیوستن به مام میهن یعنی ایران را داشت . دیدگاه های شبکه سحر و اصغر فردی در حقیقت گفتمان غالب اکثر کارشناسان ،سیاستمداران ایرانی به جمهوری آذربایجان است گو اینکه آذربایجان تنها کشور موجود در قفقاز است که بیش از دویست سال پیش از ایران جدا شده است . مقامات سیاسی جمهوری آذربایجان در نهایت نسبت به این تحقیر و توهین ها واکنش نشان دادند .گرچه برنامه کمپاس بعد از مدتی از میزان جملات و فیلم های  تحقیر آمیز خود کاست ،اما  سیره قبلی کما کان به کار گرفته شد . با به هم خوردن معادلات سیاسی در ارمنستان و شکست عناصر روس گرا ، و تشکیل  دولتی غرب گرا در این کشور قفقاز وارد شرایط جدید شد . در تغییر معادلات قدرت در این منطقه ، موضوع اوکراین و روی کار آمدن دولت غرب گرا در این کشور نیز مزید بر علت شد  .لذا موضع پوتین نسبت به قفقاز تغییر عمده کرد و روس‌ها احساس کردند اگر مناقشه قره باغ را در اسرع وقت حل و فصل نکنند ، منجر به دخالت غرب و ناتو در قفقاز خواهد شد  . در نتیجه دست آذربایجان را برای باز پس گیری قره باغ باز گذاشتند  و نتیجه همان شد که همه شاهد آن بودیم . رویداد های بعد از جنگ دوم قره باغ همانگونه که حدس زده می شد معطوف به سیاستی شد که  ایران تا به آن روز از آشکار کردن آن امتناع می ورزید .  در این بین ،روسیه می دانست در صورت حمله به اکراین با تحریم های سخت غربی مواجه خواهد شد به همین جهت با بهانه قرار دادن موضوع سوریه  دست دوستی اردوغان را فشرد و زمینه باز شدن پای  ترکیه به  قفقاز را مهیا کرد   . با این اوصاف و شرایط، ترکیه و جمهوری آذربایجان تا حد زیادی مقدرات قفقاز را به دست گرفتند و موقعیت ایران بیش از بیش در این منطقه تضعیف شد.

جمهوری اسلامی با توجه به ساختار حاکمیتی منبعث از ایرانیت و ایرانشهری طبعا در نبود روس ها در قفقاز  نیز نمی توانست صاحب آن چنان قدرت سیاسی باشد ، لذا تنها راه را درگیر کردن خود با دولت آذربایجان و ترکیه ساخته است اما این رویا روی را با می خواهد با نیروی نیابتی  ارمنستان پیش  ببرد و از درگیری مستقیم با این دو دولت پرهیز می کند .

مشکل بزرگ ایران در قفقاز این است که اولا ارمنستان نمی خواهد خود را درگیر همسایه های غربی و شرقی خود کند .زیرا این درگیری باعث بی ثباتی این کشور و رخنه کشورهای همسایه و جولانگاه گروه های تروریست داخل و خارجی خواهد شد و  وضعی به مراتب بدتر از سوریه را خواهد داشت . طبعا ارمنی ها می دانند دولت ایران هیچگاه خود را درگیر با این دو کشور ترکیه و اذربایجان نخواهد کرد و تنها کاری که می تواند بکند این است که با بی ثباتی این کشور همراه شود و نگذارد دالان زنگه زور شکل بگیرد . اما  بی ثباتی ارمنستان خطراتی برای ایران نیز  دارد که قابل چشم پوشی نیست اولا روند نفوذ ناتو و امریکا به این کشور را توجیه نظامی خواهد کرد  ثانیا  مرزهای غربی ایران  از ترکیه تا آستارا می تواند جولانگاه مخالفان وی شود. همین کابوس سبب شده ایران در این حوزه دست به عصا حرکت کند.. ارمنستان شبیه چاقوی دو سری است، که هم می تواند دست حریفان وی را ببردو هم می تواند ابزاری برای بریدن دست خود و یگانه متحد همسایه خود شود . علی رغم اینکه ایران همسایه متحد خوبی برای ارمنستان است .اما تضمینی برای دوستی ارمنستان با جمهوری اسلامی ایران نیست .به این دلیل ساده که غرب گرایی پاشینیان ،بدون ملاحظات  غرب و امریکا نسبت به ایران نمی تواند دوام بیاورد .اگر حکومتی غرب گرا در. ایران شکل می گرفت ،دوستی با ارمنستان  می توانست مفید برای ایران باشد ،اما ساختار سیاسی جمهوری اسلامی چندان مطالبات ارمنستان  را بر اورده نمی کند .ایران می توانست پلی مناسب برای تنظیم روابط غرب با ارمنستان‌ باشد .اما تضاد سیاسی و ائیدولوژیکی این کشور با غرب ،یگانه گلوگاه ژئوپلیتیکی ارمنستان را  کم اثر ساخته است . در اصل این ارمنستان است که مشتاق تغییر حاکمیت در ایران و تشکیل حکومتی غرب گرا با تفکرات ایرانشهری است ،نه آذربایجان و ترکیه. در وضع فعلی و میدانی  ایران می خواهد بحران زنگه زور در حد لفاظی و یا مانورهای نظامی بماند و بیشتر از این جلو نرود  . ترکیه و آذربایجان نیز سعی می کنند پاشینیان را زیر فشار قرار  دهند تا خود دولت ارمنستان  مجبور به امضای صلح و گشودن دالان زنگه زور شود. پاشینیان نیز با روی آوری به غرب و آمریکا سعی دارد اولا امتیازاتی را در قره باغ برای ارامنه به دست آورد ثانیا از شر دخالت های روسیه آزاد گردد . اما این فکر و خیال باطنی است ،امریکا می داند  بدون ترکیه نمی تواند در این مناطق قدمی بردارد و چالش های به وجود امده را بدون ملاحظات ترکیه حل و فصل کند و این واقعیت را بایدن ، پوتین و  اردوغان بهتر از هر کسی می دانند ، علی رغم تبلیغات دروغ پراکنی پان ایرانیست و کارشناسان ایرانشهری که سعی می کنند جمهوری آذربایجان را  آتش بیارمعرکه قفقاز  معرفی کنند .واقعیت قضیه عکس آن است این ارمنستان و پادوهای ایرانی است که  پول و سرمایه لابی های ثروتمند ارمنی را به جیب خود می ریزند و با تحلیل غلط سعی می کنند ایران را درگیر مشکلات ارمنی ها کنند .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا