هفتاد و پنج سال پیش در جنین روزی حکومت خودمختار فرقه دمکرات آذربایجان با رهبری سید جهفر پیشهوری در تبریز اعلام موجودیت کرد. حکومت فرقه دمکرات آذربایجان نه تنها در جغرافیای ایران مترقیترین سیستم حکومتی بود-حتی تا کنون، بلکه در برخی مولفهها حتی در سطح منطقهای و جهانی نیز یکی از مترقیترین سیستمهای حکومتی بود. به رسمیت شناختن حق رأی و مشارکت در سیاست به زنان، ارتقای موقعیت اجتماعی-اقتصادی زنان، ایجاد تعادل و تعامل در مناسبات کارگر-کارفرما؛ بر خلاف سیستمهای سوسیالیتی آن دوران که ورق را بهکلی به نام کارگر و به نفع دولت بر میگرداند. مطرح کردن جهانبینی سیاسی خود بعنوان یک جهانبینی سیاسی جهانشمول، طوری که مولفههای آن در هر نقطهای از دنیا و برای هر ملتی قابل دفاع بود. رویکرد لاییک به ادیان و عدم برتری دادن به یک دین خاص؛ و در عین حال رویکرد مساوی در مشارکت ادیان در ساختار اجتماعی. دگرگونی ساختار فساد گستر اداری-حکومتی پهلوی به سمت فعالیتی شفاف و عدالت گستر دمکراتیک.
مرکزگرایان و فاشیستهای پارسی-ایرانی-آریایی محور، از اینکه چنین سیستم مترقیای را با قتلعام ساقط کردند، به خود بنازند. این افتخار جنونآمیز آنها، در واقع، جیزی جز ارتجاع فارسی-ایرانی نیست که نه تنها خود ایران را، بلکه کل خاورمیانه را نیز به تباهی و فساد کشیده است.
فراموش نکنیم که استقلالطلبی و یا بهعبارتی «تجزیهطلبی» یک بینش سیاسی است. یک بینش سیاسی، در هر عرصهای (سیاسی، اخلاقی، حقوق بشری و..،) قابل دفاع است. بیان هرگونه دیدگاه سیاسی، خواه در جدلهای سیاسی باشد، خواه در عرصههای حقوق بشری و دمکراسیخواهانه، آزاد است. و سرکوب این بینش، ارتجاعی بیش نیست. ارتجاعی که امروزه یقه رسانهها، روشنفکرنماها و به اصلاح سیاسیون فارسی-ایرانی را گرفته و چیزی نیست جز مهری بر عقب ماندگی آنها. ملتی که عقبماندگی را قبول نمیکند، آیا مجبور است این ارتجاع را تحمل کند؟!…