آذربایجانتحلیل و گزارش

اولویت آذربایجان جنوبی مبارزه با آپارتاید پارسی یا دیکتاتوری ولایت فقیه؟/ احمد هاشمی

در هفته های اخیر همزمان با آغاز عملیات ارتش ترکیه در شمال سوریه در جهت مقابله با تروریست های داعشی و کردی (پ ک ک و پ ی د)، پیوند نامبارکی میان رژیم جمهوری اسلامی، اعم از پوزیسیون، اپوزیسیون، اقشار مختلف ملت فارس و گروه های تروریستی کردی داخل و خارج کشور ایجاد شد. این پیوند و همپیمانی حول محور یک موضوع است: ترک ستیزی.

در هفته های اخیر همزمان با آغاز عملیات ارتش ترکیه در شمال سوریه در جهت مقابله با تروریست های داعشی و کردی (پ ک ک و پ ی د)، پیوند نامبارکی میان رژیم جمهوری اسلامی، اعم از پوزیسیون، اپوزیسیون، اقشار مختلف ملت فارس و گروه های تروریستی کردی داخل و خارج کشور ایجاد شد. این پیوند و همپیمانی حول محور یک موضوع است: ترک ستیزی.

 

همین اشتراک در ترک ستیزی باعث شد عناصر طرفدار پ ک ک آزادانه بتوانند در ایران تظاهرات به راه انداخته، شعارهای ضد ترکی سر داده و در روز روشن پرچم ترکیه را آتش بزنند. در مقابل، ترک های آذربایجان جنوبی با حضور در ورزشگاه “قوردلار دره سی” تبریز در بازی میان تیم تراکتور آذربایجان و استقلال تهران، ضمن حمایت از عملیات نظامی ترکیه بر ضد تروریست ها، از حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب و جدایی و طلاق متمدنانه و مسالمت آمیز صحبت کردند که با واکنش جنون آمیز شوونیسم فارس روبرو شد.

برخی عناصر نژادپرست و برتری طلب فارس و یا خودفارس پندار – که همواره نسبت به آپارتاید زبانی و ملی حاکم بر ایران سکوت همراه با رضایت داشته اند-  در واکنش به همدردی ترک های ایران با ترکیه، شروع به تهدید به نسل کشی ملت آذربایجان و راه اندازی حمام خون و تکرار جنایت 25 آذر 1325 کردند. این تهدیدات و واکنش ها بار دیگر این واقعیت را اثبات کرد که جریانات اپوزیسیون، در اغلب موارد خطرناک تر و واپسگراتر از دیکتاتوری ولایت فقیه هستند و همانطور که رژیم فاشیستی پهلوی در برقراری آپارتاید زبانی و ملی (تحمیل زبان فارسی و برتری دادن به ملت پارس و تحقیر ملت های غیرفارس در ایران) بیشترین شدت عمل را از خود نشان داد، در حال حاضر هم اپوزیسیون طرفدار حفظ آپارتاید می تواند به مراتب خطرناک تر از حاکمان کنونی باشند. از این رو، به نظر می رسد اولویت نخست ترک های آذربایجان می باید مبارزه با شوونیسم فارس و سپس رژیم ارتجاعی و دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه باشد و نه برعکس.

 

راه چاره چیست؟

به نظر می رسد ملت آذربایجان جنوبی از همکاری بی قید و شرط با اپوزیسیون تمامیت خواه نتیجه ای نخواهد گرفت چرا که بسیاری از جریانات و گروه های اپوزیسیون که خود را جایگزین و بدیل دیکتاتوری ولایت فقیه می دانند رویکرد بسیار واپسگرایانه ای نسبت به موضوع ملت های غیرفارس و ضرورت مبارزه با آپارتاید یکصد ساله حاکم بر کشور دارند. چاره در این است که جنبش مدنی و دموکراسی خواهی آذربایجان ضمن همکاری مقتدرانه و مشروط با جریانات مترقی اپوزیسیون، بتواند بطور همزمان از رویکرد صبر استراتژیک، رایزنی و تعامل با مراکز قدرت و آمادگی نظامی بهره برداری کرده و همانند برخی از تجربه های یکصدساله اخیر، آلت دست جریانات ضد ترک و تمامیت خواه اپوزیسیون نشود.

 

یک- صبر استراتژیک

از آنجایی که تلاش های صد سال اخیر برای همزیستی برابرانه و برادرانه شکست خورده است، لازم است آذربایجان مترصد فرصتی برای کسب استقلال با کمترین هزینه باشد و در عین حال با سرمایه گذاری فرهنگی و زبانی و مبارزه با آسیمیلاسیون با بهره برداری از امکانات فضای مجازی و اینترنت و شبکه های ماهواره ای در جهت بازگرداندن هویت ترکی به مناطق آسیمیله شده مانع از پیروزی شوونیسم فارس شود. باید منتظر آینده ای بهتر بود چرا که تداوم دیکتاتوری ولایت فقیه بزرگ ترین فرصت برای نابودی آپارتاید پارسی است در حالیکه روی کار آمدن اپوزیسیون ورشکسته و دارای ذهنیت آپارتایدزده (از جمله دو گروه عمده مجاهدین خلق و سلطنت طلب) بزرگ ترین خطر برای آذربایجان جنوبی است.

اپوزیسیون فاشیست پهلوی پرست بی تردید زمینه ساز جنایت علیه بشریت و نسل کشی خواهد شد. اگر پهلوی ها در 21 آذر 1325 حدود 30 هزار آذربایجانی را قتل عام کردند این بار تنها راه بازگشت هر چند محال آنها به آذربایجان جنوبی، نسل کشی از یک جمعیت 40 میلیون نفری خواهد بود. قدرتیابی فسیل مغزان مجاهد خلق هم می تواند بزرگترین قهقرای تاریخ معاصر را در ایران رقم بزند. البته جای خوشبختی دارد که این دو گروه ورشکسته هیچ شانسی برای به قدرت رسیدن ندارند و با رفتار، گفتار و اقدامات خود صرفا تداوم دیکتاتوری ولایت فقیه را ممکن و میسر کرده اند. بر سر کار ماندن دیکتاتوری ولایت فقیه تا حدود یک الی دو دهه دیگر می تواند زمینه تضعیف ایران و استقلال آذربایجان جنوبی بدون جنگ و خونریزی را فراهم کند.

یک ایران ضعیف شده بر اثر حاکمیت ملایان می تواند منشا آثار مثبت و سرآغاز تغییرات بنیادین شود. همانطور که در عصر مشروطه که پادشاه بیمار و ضعیفی چون مظفرالدین شاه تن به محدود شدن قدرتش و امضای مشروطه شد، ایران ضعیف شده می تواند موقعیت آپارتاید فارسی را تضعیف کرده و منجر به برابری و بهبود موقعیت ملت های تحت ستم آپارتاید پارسی- شیعی شود.

 

دو- رایزنی، لابیگری و ارتباطات گسترده

بر خلاف ناسیونالیسم توسعه طلب و متخاصم پارسی، ملت ترک آذربایجان جنوبی با هیچ کشوری دشمن نیست و نسبت به هیچ سرزمینی ادعای ارضی و چشم طمع ندارد. حتی یک دشمن هم زیاد است و آذربایجان جنوبی در سطوح منطقه ای و جهانی به دوست، متحد و حامی نیاز دارد. احزاب و جریانات آذربایجان جنوبی نیاز به لابی گری با مراکز قدرت و گسترش ارتباطات و تعاملات در سطوح مختلف دارند. در صورت رعایت شدن سیاست حسن همجواری، آذربایجان جنوبی حتی پس از استقلال نیز می تواند در قالب پیمان های همگرایی منطقه ای، بهترین رابطه را با سرمین پارس/فارسستان/ایران داشته باشد. از آنجایی که آذربایجان خواهان صلح و دوستی و برادری در سطح منطقه و جهان است رایزنی، لابیگری و ارتباطات گسترده احزاب و جریانات آذربایجان جنوبی با کشورها، دولت مردان و رهبران در سطح منطقه ای و جهانی امری بسیار ضروری می باشد و می تواند هزینه اصطکاک و استقلال را به حداقل برساند.

 

سه- آمادگی نظامی

بر خلاف جریانات چپ و گروه های تروریستی کردی که دستشان آلوده به خون است، جنبش دموکراسی خواهی آذربایجان جنوبی هرگز دست به سلاح نبرده است. با این وجود، آپارتاید پارسی در سال های اخیر شدت و حدت بیشتری پیدا کرده و هر چه بیشتر عرصه را برای فعالیت های مدنی و مسالمت آمیز تنگ تر کرده است. به علاوه، آذربایجان برای روز سرنوشت ساز استقلال و آینده غیرقابل پیش بینی، به تسلیحات سبک و سنگین با اهداف بازدارنده نیاز دارد.

آذربایجان جنوبی می تواند از ایالات متحده الگو بگیرد. دموکراسی آمریکایی با همه نقص هایی که ممکن است داشته باشد یکی از برترین دموکراسی های تجربه شده بشری از دوره یونان باستان تا به امروز است. این کشور پس از اعلام استقلال و متعاقبا جنگ داخلی ویرانگر، هرگز دچار انقلاب، سرکوب گسترده و استبداد داخلی نشده است. بسیاری این ویژگی دموکراسی آمریکایی را به دوراندیشی پدران بنیانگذار در تضمین آزادی ها و از جمله آزادی بیان و آزادی مالکیت اسلحه مرتبط می دانند که به ترتیب در متمم های شماره یک و دو قانون اساسی آمریکا گنجانده شده اند. توماس جفرسون می گوید: “آزادمرد نباید از استفاده از سلاح بازداشته شود.” او باز در جای دیگری می گوید: “من آزادی خطرناک را به بردگی صلح آمیز ترجیح می دهم.”

ملت آذربایجان جنوبی هم با توجه به خطر گروه های تروریستی کردی و تروریسم پارسی از نوع سپاه قدس باید بتواند برای مقاصد بازدارنده مسلح شود. بزرگ ترین عاملی که در دوره جنگ سرد مانع از جنگ گرم میان شوروی سابق و ایالات متحده شد عامل بازدارنده سلاح های کشتار جمعی بویژه بمب اتمی بود که استفاده از آن می توانست هر دو کشور را نابود کند. آذربایجان جنوبی هم برای دفع خطر نسل کشی و جنگ داخلی می باید “جفرسون وار” از ایده صلح مسلحانه، بازدارنده و مقتدرانه برای تضمین آزادی های شخصی و اجتماعی و امنیت خود در برابر خطر تروریسم کردی، شوونیسم پارسی و استبداد داخلی استقبال کند.

احمد هاشمی، کارشناس امور بین الملل

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا